خود کشی

یکی دیگر از معضلات جامعه که متاسفانه در حال افزایش است خودکشی است که این معضل می تواند علل مختلفی داشته باشد:مثل بی توجهی خانواده ها ،احساس نا امیدی و... اما مساله ای که نگران کننده است این است که آمارها نشان می دهند بر خلاف تصور خودکشی بیشتر در جوانان و قشر تحصیلکرده و خانواده هایی است که از نظر مالی مرفه هستند وجود دارد اما روانشناسان و جامعه شناسان دو علت را دلایل اساسی خودکشی می دانند:1- عدم احساس آرامش و امنیت 2-نا امیدی
حتما این جملات معروف را شنیده اید :من از زندگی خسته شده ام،دیگر زندگی برایم پوچ و بی معنا شده است،به آخر خط رسیده ام .
هیچ کس منکر وجود مشکلات در جامعه نیست ولی آیا همیشه ساده ترین راه بهترین راه است؟آیا با خودکشی مشکلات حل می شود و هیچ راه دیگری برای حل مشکلات نیست؟
حیف نیست فرصت زندگی و تجربه لحظات زیبای آن را از خود سلب کنیم؟بهتر نیست در مواقع نا امیدی بر احساساتمان غلبه کنیم و عقلانی و منطقی بیاندیشیم و دنبال ریشه مشکلات باشیم؟
روانشناسی سخن جالبی می گفت:خودکشی کار افراد منفی باف و ضعیف و بد بین است
در پایان چند عنوان و تیتر در رابطه با خودکشی برای نمونه ذکر می کنم:جوانی به خاطر نرسیدن به دختر مورد علاقه اش خود را حلق آویز کرد،جوانی به خاطر عدم قبولی در کنکور خود را از آپارتمان ده طبقه پرت کرد،مردی به خاطر اختلافات خانوادگی با سیانور به زندگی اش خاتمه داد.
نظرات 10 + ارسال نظر
زینب جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:15 ب.ظ http://zeynab73.blogsky.com

هنوز نفهمیدیم که خودکشی آخرین راه نیست.

پرنیا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:36 ب.ظ http://parniiia.blogfa.com/

هی دارام می رم بالا
بالا
بالاتر
بالاتر
بازم بالا
رسیدم به نوک برج
یه نگاه میندازم به پایین
می ترسم
از اولشم از ارتفاع می ترسیدم
ولی ایندفه نگام فرق می کنه
دارم از ارتفاع لذت می برم
زمین داره باهام حرف میزنه
داره صدام میکنه
چهره نازت میاد به یادم
عکست تو مشتمه
بوس آخروو از لبات میگیرم
اشک جلوی چشمام رو گرفته
تو دیگه رفتی
کسی نمی تونه جاتو پر کنه
راستش از آدما بریدم
از همشون بریدم
ازشون بدم میاد
حتی تو
یادته چی بهم میگفتی
یادته میگفتی از همه بریدی
تا اینکه من اومدم پیشت
تو گفتی اگه برم بدون من نمی مونی
ولی حالا تو رفتی
حالا من موندم تنها
حالا من به اون حس تو رسیدم
یه قدم میرم جلوتر
احساس سبکی میکنم
یکی بهم میگه بپر پایین
شهامتمو جم میکنم
همه چیز داره از جلو چشمام تند می گذره
قدم آخر ور می دارم
پریدم......................
وای چه حس خوبی
دارم بهت میرسم انگار
خداحافظ من رفتم ........
مرگ آرام....................

پرنیا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:40 ب.ظ http://parniiia.blogfa.com/

بسیاری از مردم اغلب در زمانی که کلافه میگردند و تصور
میکنند که در بن بست گیر
کرده اند آرزوی مرگ میکنند. ایشان بخاطر احساس بدی که
در خود دارند تصور میکنند
که مرگ میتواند برطرف کننده احساسات آنها باشد.
اما حقیقیت این است که مرگ
نمیتواند تبدیل کننده احساسات ما باشد چون آنها در درون ما
هستند و نه در شرایط خارجی زندگی ما
....

مهشید جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ب.ظ http://3133483133.blogfa.com

درسته خودکشی کار آدمای ضعیفه
ولی باید بدونیم این آدما از اول که ضعیف نبودن
پس به مرور این اتفاق میافته و در اثر افسردگی های مزمن رخ میده
پس این افراد دچار بیماری و بحران روحی روانی قرار میگیرن که می خوان زندگیو تموم کنن و عاجز میشن و حس میکنن تمام درا براشون بستس.
پس ما به عنوان افادی که حس انسان دوستی داریم و این مطالبو مینویسیم و می خونیم باید به اطرافیانمون توجه کنیم و اونهارو آگاه کنیم که بیمارند و نیاز به دکتر و دارو دارند.
ما مسئولیم/ به عنوان انسان/ و حس انسان دوستی
در مورد مثال آخرتم باید بگم حالا خوبه خودشو کشته نرفته خانمشو بکشه!
راستی چرا قبول نداشتی خوب بود نظرتو می گفتی؟!

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:21 ب.ظ http://rue.blogsky.com

آره زیاد شنیدم اما راه حلش چیه؟...شاید اگه منم جراتشو داشتم اینکارو می کردم....
دلت شاد

شازده خانوم یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:26 ق.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

رسیدن به آخر خط اگر تا چند دهه پیش بیرنگ نبود این روزها پررنگتر شده.
حس نا امیدی . تنهایی و اینکه هیچ چیز دیگه نمیتونه باعث خوشحالی بشه نشئت گرفته از افکار خسته و افسرده است.
من تا حدی با مهشید موافقم.
حس افسردی به شدت در میان جوانان ما گسترش پیدا کرده که ربطی به پول و مادیات ندارد. صحبت از مرگ در وبلاگها هم زیاد به چشم میخورد.
کاش میشد دنبال یک راه حلی گشت.

یارپیز یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:40 ق.ظ http://yarpiz.blogsky.com

سلام
به نظرم خودکشی به انتها رسیدن نیست ، نبود راه حل است. در جامعه ما هر کاری به جرم و قانون شکنی منتهی می شود. ( ارتباط کلامی با جنس مخالف ، خرید بنزین برای مسافرت ، اعتراض به مدیران فاسد و .....)
این همه جرم تراشی برای افراد جامعه موجب کنبود راهکار برای به نتیجه رسیدن است.
به قول پرویز شاپور : سیفون زندگی را کشیدم.
تولدم مرگ را به من تحمیل کرد.
بعد از فوتم پشیمان شدم که چرا خودکشی نکردم.
سیز ساغولاسیز.

بهارنارنج و یاس رازقی دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:57 ب.ظ http://formyramin.blogsky.com/

و بالاخره به بار نشست نهال عشقمان... نهالی که ز خون دل سیرابش کردیم و از گرمای قلب هامان به آن گرما و نور بخشیدیم...
یک سال و نیم در غربت و دوری برای هم سوختیم و برای هم عشق ساختیم... یک سال و نیم در غربت خویش با آدم ها بگونه ای جنگیدیم که قطره خونی از آنها نریزد اما خود خون دل خوردیم...
و براستی که زیباترین حادثه ی زندگی همین است...
...
شما را نیز ... صمیمانه... به جشن وصالمان فرامیخوانیم.
یا علی

آرش دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:06 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

اصلا حرفشم نزن
خودکشی؟؟؟
عمرا
من تحت هیچ عنوانی حاضر نیستم خودکشی کنم
چه مساله عشقی باشه چه مالی باشه و....
عقلم خوب چیزیه
البته جراتم می خواد که من ندارم

الناز سه‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:11 ق.ظ http://taninebiseda.blogsky.com

سلام
شاید این دلایلی که گفتی فقط پوسته و قاب داستانه
دلیل واقعی ریشه در نوع نگرش و مهمتر از همه طریقه بزرگ شدنه هر شخص داشته باشه
بهر حال از محتوا نباید دور شد
به لینک من هم سری بزنین
خوشحال میشم نظرتون را بدونم
بدروووووووووووووووود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد