بحران هویت چیست؟
آیا از نقش خود در زندگی مطمئن نیستید؟ آیا حس میکنید که «خود واقعیتان» را نمیشناسید؟ اگر پاسخ شما به این دو پرسش مثبت است، شما احتمالاً دچار بحران هویت هستید. عبارت «بحران هویت» توسط اریک اریکسون به کار برده شد. او معتقد بود که این یکی از مهمترین تعارضاتی است که افراد در فرایند رشد با آن روبرو میشوند.
به گفته اریکسون، بحران هویت، زمانی روی میدهد که فرد کشف کند به شیوههای مختلف و متفاوتی به خود مینگرد. علاقه اریکسون به مقوله هویت از دوران کودکی او آغاز گشت. او در یک خانواده یهودی بزرگ شد و از لحاظ شکل ظاهری شبیه اهالی اسکاندیناوی بود و خودش حس میکرد که به هیچیک از این دو گروه تعلّق ندارد. مطالعات بعدی اریکسون درباره زندگی فرهنگی در میان اقوام بومی شمال کالیفرنیا و نیز اقوام بومی داکوتای جنوبی به او کمک کرد تا ایدههایش درباره رشد هویت و بحران هویت را نظم و ترتیب بخشد.
اریکسون، هویت را بدین گونه توصیف میکند: «مفهوم درونی و ذهنی از خود به عنوان یک شخص. در این کاربرد معمولاًکیفیت مشخص میشود، مثلاً هویت جنسی، قومی یا گروهی».
۲) پژوهشها در زمینه هویت
در مراحل رشد روانی اریکسون، ظهور بحران هویت در خلال سالهای نوجوانی روی میدهد که در آن، افراد بین احساس هویت از یکسو و نامشخص بودن و آشفتگی نقش از سوی دیگر تقلا میکنند. پژوهشگر دیگری به نام جیمز مارسیا نظریه اولیه اریکسون را بسط داده است. طبق نظر او و همکارانش، تعادل بین هویت و گمگشتگی، بر اثر «تعهد» سپاری نسبت به یک هویت به دست میآید. مارسیا همچنین یک روش مصاحبه برای ارزیابی هویت و نیز چهار وضع مختلف هویت ارائه نمود. این روش به سه حوزه مختلف کارکردی میپردازد: نقش شغلی، اعتقادات و ارزشها و روابط جنسی.
● مراتب هویت
دستاورد هویتی هنگامی روی میدهد که یک فرد هویتهای متفاوتی را درون خود کشف کرده و به یکی از آنها خود را متعهد ساخته است.
تعلیق وضعیت شخصی است که به طور فعال درگیر کشف هویتهای مختلف درون خود است ولی هنوز به هیچکدام متعهد نشده است.
وقف وضعیت شخصی است که خود را به یک هویت متعهد ساخته بدون آن که برای کشف هویتهای مختلف درونی خود تلاشی کرده باشد.
فقدان احساس هویت مستمر وضعیتی است که هیچکدام از بحران هویت یا تعهد سپاری به یک هویت مشخص وجود نداشته باشد.
پژوهشگران دریافتهاند که آنهایی که به یک هویّت، تعهد قوی میسپارند، در مقایسه با بقیه، شادتر و سالمترند. کسانی که فاقد احساس هویت مستمر باشند، خود را در این جهان در مکان ثابتی حس نمیکنند و به جستجوی به دست آوردن حس هویت برنمیآیند.
در دینای امروز که تغییرات آهنگ شتابانی دارد، بحران هویت بسیار بیشتر از زمان اریکسون وجود دارد. کشف جنبههای مختلف درونی خود در زمینههای مختلف زندگی، شامل نقشی که در محیط کار، خانواده و روابط دوستانه داریم، میتواند به ما در تقویت هویت شخصی کمک کند.
به مقوله ی خوبی اشاره داشتی
بحران هویت در این زمان بیشتر احساس میشود
به عقیده ی من این در کشور خودم و با قشر جوانی که در این مملکت وجود دارد بیشترین دلیلش این است که با فرهنگ و تمدن اصیل خود بیگانه شدند.
از ادبیات کهنی که داریم فاصله گرفته اند.
ما از نسل آریا هستیم و نوادگان کوروش
پس چرا بحران؟!
چرا از هم گسیختگی فرهنگی؟!
چرا بی هویتی؟!
ما اگر گذشته ی پر اقتدار خود را بشناسیم هیچگاه دچار اینگونه مسائل نمیشویم.
سلام
موضوع خوبی را انتخاب کردین.
اما به نظر من حریم شخصی زا نمی توان تعریف کرد.شاید بشه یک دور نمای کلی ارائه داد اما از نزدیک هر کس تعریفیمخصوص به خود از حریمش داره.برای هر روح راهی است برای رسیدن به خویشتن خویش.
منتظره نظراتتون هستم.
بدرووووووود
به موضوع خوبی اشاره کردی
.....................................
پیش ما هم بیا دوست بی معرفت !
موفق باشی .
با این تفاسیر فکر کنم منم بی هویتم باید در جستجوی هویت گم شدم باشم
من هیچ وقت یاسمین رو نشناختم...
سلام دوست عزیز با مطلبی با عنوان ((بهترین سیزده آبا زندگی من)) به روزم و منتظر حضورت.
من فکر می کنم که این حس که اسمش را البته بحران نمی گذارم یکی از مشخصه های انسانی است. اگر اگزیستانسیالیستی نگاه کنیم که یکی از وجوه ذاتی انسان است. خصوصا انسان مدرن. و همواره همراه اوست.
البته می توان آن را کمرنگ کرد.