افسردگی

افسردگی از شایع ترین اختلالات خلقی محسوب می شود. بسیاری با وجود دیدن نشانه های این بیماری درخود یا نزدیکانشان از پذیرفتن ابتلا به آن سرباز می زنند. آنان حتی حاضر به گرفتن مشاوره از افراد آگاه و متخصص در این زمینه نیستند.
گذشته از این طیف، وسیعی از بیماران و خانواده هایشان حتی پس از مراجعه به متخصص، از مصرف داروهای تجویز شده از سوی روانپزشک خودداری می کنند. یکی از دلایل این امر، ترس از اعتیادآور بودن این داروهاست. اما این نکته ای است که بارها از سوی متخصصان رد شده است. متخصصان می گویند داروهای ضدافسردگی به هیچ وجه اعتیادآور نیست و در صورت تجویز از سوی روانپزشک، مصرف آنها به طور مرتب و تا زمان تشخیص او ضروری است.
نکته مهم این است که افسردگی را باید جدی گرفت و در درمان آن مصمم بود تا از بروز مشکلات بیشتر و پرداخت هزینه های سنگین تر برای رفع این مشکلات جلوگیری شود.
● افسردگی را بهتر بشناسید
اختلالات خلقی از جمله افسردگی از دیرباز شناخته شده است و از زمان خلقت عالم قابل پیگیری است. در منابع تاریخی، ادبی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، فلسفی و طبی کشورهای مختلف با عناوین متفاوت و در زبان های گوناگون از آن نام برده شده است. رد پای بیماری افسردگی را می توان در شرایط مختلفی پیدا کرد. از جمله: اختلاف های خانوادگی، درگیری های محیط کار و جامعه، اختلال در مناسبات بین فردی، در محاکم حقوقی و مدنی، خودکشی ها و دیگرکشی ها با هر انگیزه ای، پرخاشگری های حمله ای و دوره ای، افت عملکرد اجتماعی و شغلی، فرار از مدرسه، افت عملکرد تحصیلی در مقاطع مختلف در ناهنجاری های اجتماعی، گرایش به موادمخدر و انواع بزهکاری. افسردگی در کنار بیماری های جسمی و روانی دیگر به نوعی همواره مطرح است و گاه به عنوان یک بیماری مستقل و گاه همراه بیماری های دیگر بروز و ظهور پیدا می کند.
● علائم و نشانه ها
خلق و روحیه افسرده، کاهش علاقه به زندگی، ناامیدی و یأس، احساس بی یار و یاوری، افکار مرگ و خودکشی، کاهش لذت از فعالیت های مختلف، کاهش یا افزایش غیرعادی خواب و خوراک، پرخاشگری یا کندی و گوشه گیری و افت عملکرد شغلی و تحصیلی، اگر طی روز و در یک دوره شناخته شده حداقل در پنج مورد فوق روی دهد، تشخیص قطعی خواهد بود.
● علل و عوامل ایجاد کننده
در مورد علت و عوامل احتمالی ایجاد این بیماری نظرات مختلفی بیان شده است اما در کل می توان علل ایجاد آن را به ۴ گروه عمده تقسیم کرد.
▪ عوامل بیولوژیک یا زیست شناختی
بیماری به دلیل شروع تغییرات زیست شناختی درزیرساخت های شیمیایی بدن انسان به وقوع می پیوندد. از قبیل تحولاتی درگیرنده های عصبی (Receptors)، تغییرات در انتقال دهنده های عصبی (نوروترانسمیترها)، تغییرات در کمیت و کیفیت غدد مترشحه داخلی (از جمله غدد تیروئید)، تغییرات در سطح سلول های عصبی و تغییرات در ساختار مغزی (بخصوص در سالمندان).
▪ عوامل اجتماعی
انواع فشار و استرس شناخته شده و ناشناخته اجتماعی به نوعی که برای آحاد جامعه غیرقابل تحمل و شکننده باشد. از قبیل از دست دادن یکی از والدین قبل از ۱۱سالگی، مرگ همسر و فاکتورهایی همچون مجرد بودن یا مجرد ماندن و تنها بودن یا تنها شدن از عوامل ایجاد این بیماری است. همچنین طلاق، بیوه بودن، بیماری مهم فرزند یا والدین، نامناسب بودن شیوه زندگی، کیفی نبودن حضور والدین در منزل، غلط بودن روابط بین فردی، تعارض ها و تضادهای آشکار استرس ساز اجتماعی (منزل، محیط کار، جامعه) و اعتیاد به مواد مخدر نیز زمینه ساز بروز این بیماری است.
▪ عوامل سایکولوژیک یا روانشناختی
از جمله این عوامل می توان به اختلال در مسیر رشد و تکامل روانی، توقف روند تکامل روانی، حل نشدن مسائل مربوط به دوران کودکی و نوجوانی، نامناسب بودن مدیریت فرزندان در دوران کودکی و نوجوانی و آشفتگی روانی والدین و اثرات ناخواسته آن در روند رشد روانی اشاره کرد.
▪ عوامل شناختی و دیدگاهی
زاویه غلط در نگرش های فردی، خانوادگی و اجتماعی به مسائل پیرامون از جمله عوامل شناختی است. سطحی نگری سنتی (حل نشدن تعارض سنت و مدرنیته در ذهن)، جبری انگاری مطلق فلسفی، جایگزینی فلسفه توالی پدیده ها به جای نگاه علت و معلولی (عقب ماندگی روند رشد منطق)، تجزیه و تحلیل منفی نگرانه پدیده ها، کری و کوری در مثبت نگری و سیاه نمایی عادتی از عوامل شناختی تأثیرگذار بر بروز این بیماری است. برداشت منفی از خود، آفرینش و دیگران (گذشته ، حال، آینده)، کناره گیری از جامعه (علت - معلول)، مطلق نگری به جاری نسبی اندیشی، ایده آلیست بودن و انتظارات فرامنطقی از خود، دیگران و جامعه نیز بر بروز این بیماری تأثیرگذار است.
● توارث، ژنتیک و بیماری افسردگی
بیماری افسردگی اعم از نوع بدخلقی یا افسردگی اساسی کمترین ارتباط را با ژنتیک به نسبت دیگر بیماری های روانپزشکی دارد، اما ابتلای هر دو نفر از والدین احتمال مبتلا شدن فرزندان را افزایش می دهد. فرضیه های کروموزومی و ژنتیکی مطرح شده در این زمینه هنوز کاملاً به اثبات نرسیده است.
● افسردگی و فقر
ارتباط افسردگی با فقر ثابت نشده است. طیف های اقتصادی - اجتماعی در جهان رابطه معناداری با افسردگی ندارند. اگرچه افسردگی را بیماری روانی فقرا می دانند، اما این اندیشه خیلی قدیمی است و سطح تطابق افراد با مجموعه شرایط اجتماعی -اقتصادی و رابطه آن با نگرش های فلسفی هر انسان این نتیجه گیری را منتفی می کند. شاید بتوان روحیه افسردگی در فرد و جامعه را به نوعی یکی از علل عقب ماندگی جوامع دانست که از طریق مدیریت های خرد و کلان اجتماعی اعمال می شود.
● نقش فرهنگ ها، خرده فرهنگ ها و مذاهب در افسردگی
فرهنگ ها، خرده فرهنگ ها و مذاهب که ریشه دار و پویا هستند، نه تنها روح اجتماعی افسرده ساز ندارند، بلکه منبع سرشار نیک اندیشی، منطق، انصاف، شادابی، تحرک، خلاقیت و رشد و تکامل آدمی اند. ارتباط معنادار و غیرکاسبکارانه با خالق هستی راه نجات و رستگاری و شادابی است. فرهنگ و مذهب اصیل منطق با فطرت بشری برای همه هیجانات انسانی اعم از شادی و غم برنامه مدون و دستورات اصولی دارد. خداباوری نهادینه شده در کودکان و نوجوانان فارغ از ریاکاری و تمنیات صرفاً مادی، قطعاً پرورش دهنده روح و روان است. نگرش مثبت به خلق و خلایق، شکننده موج نافذ افسردگی است. خداباوری نه برای زندگی در بهشت و نه برای گریز از جهنم، بلکه منبع زیست و تسلیم به شایستگی رب العالمین، قطعاً رهایی بخش است.
● انواع درمان افسردگی
▪ درمان شناختی:
این شیوه شامل مواردی از جمله تغییر نگرش به خود، دیگران و جامعه، جابه جایی دریچه نگاه به مسائل و جایگزینی مثبت اندیشی به جای منفی اندیشی است.
▪ درمان روابط بین فردی: تنظیم روابط بین انسان ها و پرهیز از ایجاد روابط ضدعاطفی و ضدتکاملی برای دوری کردن از تلقینات منفی از جانب دیگران بخشی از این شیوه است.
▪ مشاوره:
برای آگاه شدن از بیماری خود و علل احتمالی آن، آگاه شدن از روش های درمانی و چگونگی تغییرات مرتبط با بیماری در زندگی روزمره، افزایش دانش در مورد بیماری و درمان آن و یافتن راه حل های ابتکاری کمک خوبی به افراد دچار این بیماری خواهد کرد.
▪ روان درمانی:
یکی از روش های تخصصی درمان بیماری افسردگی است.
▪ درمان دارویی:
یکی از درمان های مهم و اساسی، تجویز و مصرف دقیق دارو است. در نیم قرن اخیر بویژه در دو دهه اخیر تحولات قابل توجه و چشمگیری در درمان دارویی افسردگی به وجود آمده است. از آنجا که تغییرات شیمیایی در بدن انسان هنوز عامل اصلی ایجاد افسردگی است (اولیه - ثانویه) و درمان منوط به ایجاد تغییرات بعدی با اصلاح تغییرات اولیه است، درمان دارویی لازم است. تصور این که درمان دارویی موجب اعتیاد به دارو می شود کاملاً غلط و غیرعلمی است. از زمان شروع دارو با تجویز درست و اصولی با تشخیص دقیق تا شروع اثرات اولیه دارو حداقل ۴ تا ۶ هفته وقت لازم است. ظهور عوارض دارویی جزئی از قبیل خشکی دهان، یبوست و خواب آلودگی مانع ادامه درمان نمی شود. جالب این که افرادی که چنین عوارض دارویی نشان می دهند شانس بهبودی بیشتری نسبت به دیگران دارند. از درمان های دارویی پیشنهادی روانپزشکان هرگز نهراسید. طول درمان و مقدار داروی تجویزی را کاملاً رعایت و از کم کردن یا قطع ناگهانی دارو بدون مشورت با پزشک خود پرهیز کنید. درمان دارویی حداقل ۶ ماه و حداکثر ۲ سال طول می کشد و در مواردی ادامه درمان دارویی تا سال ها به مقدار کم باید رعایت شود.





نظرات 6 + ارسال نظر
مهشید شنبه 26 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:26 ب.ظ http://3133483133.blogfa.com

جدیداْ میام اینجا نمیدونم چرا گریم می گیره از بس که مطالبت طولانیه نمی دونم افسردگی گرفتم!!یا نه{نیشخند}
ولی از شوخی گذشته جالب بود
بیماری که این روزها چه به صورت پنهان و چه آشکارا خودشو نشون میده.
سعی کنیم رو خودمون کار کنیم تا دچارش نشیم.
من خودم ی نمونه ی بارز از افسردگیم!
چون قبل از غذا با ولع میرم به سمتش و بعد از خوردنش پشیمون می شم عین...
و فکر می کنم این اضافه وزنم منو دچار افسردگی کرده!

آرش یکشنبه 27 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:34 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

سلام دوست فرانسوی من
به نظر من که الان بیشتر مردم ایران دچار افسردگی هستند و این افسردگی هم با قرص و دارو درمان پذیر نیست فقط تنها راه برطرف کردن این افسردگی فراهم کردن امکاناتی هستش که مردم بتونند شاد باشند نه شادی کاذب که با قرص باشه یه شادی واقعی.

پرنیا دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:57 ب.ظ http://parniiia.blogfa.com

مثل همیشه موضوع خوبی رو انتخاب کردی ...

.............................


بیشتر انواع افسردگی قابل درمان اند.


افسردگی بیماری بسیار شایع عصر ماست. و در تمامی
جهان روندی فزاینده دارد. این در حالی است که حدود نیمی
از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری
آنها چیزی دیگر تشخیص داده شده است.

افسردگی یک بیماری اختصاصی نیست بلکه در تماما
سنین و همه نژادها، هم در زنان و هم در مردان ظاهر
می شود. افسردگی بیماری ساده ای نیست بلکه انواع
گوناگون دارد به طوری که در بعضی افراد به صورت هایی
ظاهر می شود که ما عموماً آنها را افسردگی نمی شناسیم.
افسردگی پس از آنکه درمان شد غالباً باز می گردد.

افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد. غیراز مسائل پزشکی
و اندوه که بسیار شایع است، فرد مبتلا به افسردگی خود را در کارها
مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی منفور خانواده خودش
می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را که وضعی
درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا به سوی مرگ سوق می دهد.

...............
موفق باشی . بدرود

الناز دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:01 ب.ظ http://taninebiseda.blogsky.com

سلام
من هم فکر می کنم اکثرمردم سرزمینم درجه هایی از افسردگی را دارند.شرایط اجتماعی و زیستی موثرترین است.
ونیز نگرش دولتمردان....
بدرود

پراندیکاس چهارشنبه 30 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:25 ب.ظ http://prandikas.blogfa.com

در این جا نکته ای وجود داره:
این که بسیاری از شخصیت های بزرگ - به عنوان مثال ادبی - گاهی افسردگی داشته اند. و یا دوران های سختی را از جهت روحی طی کرده اند...
این برای من جای سوال است. یعنی این که شاید بیماری نیست و اختلال روحی نباید محسوبش کرد.

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین جمعه 2 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:47 ق.ظ http://rue.blogsky.com

خیلی سختخ آدم با همه خاطراتش از ذهن کسی پاک بشه....دلت شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد