حسادت احساسی است که بیش از همه خود شخص را آزار می دهد . پروفسور
رولف هوبلمی گوید که حسادت وقتی بهوجود می آید که شخص احساس کند آنچه دارد
، کمتر از آن چیزی است که باید داشته باشد . هیچ چیزی وجود ندارد که باعث
حسادت نشود ، مادی یا غیر مادی ! من می توانم به سرنوشتیک نفر یا به کسی
که برنده یک جایزه شده حسودی کنم ، ولی به طور کل وقتی انسان حسودی می کند
که آنچه که دیگری دارد برایش ارزش داشته باشد . مثلاً من که حوصله جمع
آوری تمبر را ندارم به کسی که این کار را می کند حسودی نخواهم کرد . حسادت
در هر جامعه معنی خاصی دارد . در هر جامعه ای ، داشتن چیز بخصوصی که در آن
جامعه ارزش جلوه می کند ، باعث حسادت می شود . در جامعه امروز حتی آگهی
های تلویزیون سعی می کنند با توجه به این ضعف بشری مردم را به سوی استفاده
از یک کالایبخصوص یا انجام عملی تشویق کنند . جامعه سرمایه دار از حسادت
مردم جهت منفعت بیشتر استفاده می کند ، زیرا حسادت یک انگیزه است و باعث
جاه طلبی و افزایش انرژی می شود . حسادت در واقع به خاطر خانه
بزرگتر ، اتومبیل سریع تر و زیبایی بیشتر نیست ، بلکه انسان به خاطر این
که شخص به علت داشتن چیزی مورد احترام واقع می شود ، حسادت می ورزد . حسود
هیچ وقت فکر نمی کند آن فردی که بیشتر دارد حتماً خیلی سخت تر کار کرده ،
او گمان می کند که هر موقعیت بهتری ، چه از نظر روانی یا مالی قیمتی دارد
که شخص حسود هرگز حاضر به پرداخت آن نیست . اکثر افراد حسود فکر می کنند
که حق آنان ضایع شده و آنها کمتر از دیگری به حقشان رسیده اند . حسودانی
که می پذیرند دیگری حقش بوده که بیشتر بهره ببرد ، رنج بیشتری می کشند .
این حسودان سعی می کنند با یک رفتار خشونت آمیز به فرد مورد حسادتشان حمله
کنند . یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام می دهند که طرف مقابل از امکانات
بهتری که دارد لذت نبرده و به این وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت
او می شود نابود می کنند . این افراد،محبوب دیگران نیستند و معمولاً چهره
واقعی خود را نشان نمی دهند و همیشه تظاهر می کنند که دیگری را تحسین می
کنند ، ولی در واقع بسیار رنج می کشند . حسادت یک احساس مطلق نیست ، بلکه مخلوطی است از خشونتو شکست.خشونتی که حسود احساس می کند مانع از رنج بیشتر او از شکست می شود . اگر
شخص حسود جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شکست رنج می کشد . چنین شخصی
متوجه می شود که اگر او تمام قدرتش را هم بهکار ببرد به حق دیگری نخواهد
رسید . به همین دلیل فرد دچار افسردگی شدید و فلج کننده ای می شود . زیرا
از خودش سؤال نمی کند که به چه وسیله ای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیده
است . در کتابمقدسمسیحیت ، حسادت تحت عنوان" گناه مرگ آور" آمده ولی در واقع واکنش طبیعی انسان جهت جلوگیری و ممانعت از افسردگی است . حسادت
هیچ دلیل بیولوژی ندارد بلکه به مرور زمان و در اثر تجربیاتی که شخص حسود
در زندگی بهدست می آورد ، شکل می گیرد . معمولاً شخصیت حسود در اثر شناخت
فردی غلط گسترش می یابد . این افراد در محیطی بزرگ شده اند که انجام
خواسته های دیگران مهم تر از خواسته و علاقه فردی خودشان بوده و آنها هیچ
وقت موقعیتی نداشتند که بهدنبال علائق و استعدادهای فردی خودشان بروند و
بفهمند از چه کار و فعالیتی بیشتر لذت می برند . این انسان ها احساس
می کنند فقط وقتی خواسته های دیگران را کامل انجام دهند مورد قبول مردم می
باشند . این افراد معمولاً بیشتر اوقات دروغ می گویند و مرتباً به دنبال
این هستند کاری کنند که بدان وسیلهرضایت دیگران را کسب کنند چگونگی خلاصی از حسادتخوشبختی و رضایت همیشگیدر هر جامعه ای
در مقایسه با وضعیت موجود افراد آن جامعه صورت می گیرد .زیرا بشر با همین
مقایسه اجتماعی زندگی می کند و اسیر انتظارات اجتماعی خود می باشد . هر
انسانی باید سعی کند استعداد و امکانات فردی خودش را بیابد؛ زیرا شخص حسود
کسی است که خیلی کم در مورد خودش می داند و در حقیقت هیچ اطلاعی از
توانائی های خودش ندارد و به همین دلیل زندگی اش را بر اساس یک شخصیت غلط
برنامه ریزی کرده و خود را با گروهی مقایسه می کند که به طبقه اجتماعی
دیگری تعلق دارند و با ارزش های اخلاقی و اجتماعی متفاوتی زندگی می کنند
که شخص حسود هرگز نمی تواند خودش را به آنها برساند . به همین دلیل و به
احتمال زیاد ، شخص تبدیل به یک حسود عصبانی یا افسرده می شود . نکته
مهم این است که شخص ، حسادت را پذیرفته ، به خودش دروغ نگوید و سعی کند
نقطه ای بین ایده آل و واقعیت بیابد و در زندگی خود توازن بوجود آورد . در
حقیقت باید پذیرفت که هیچ انسانی قدرت این را ندارد که عدالت واقعی را در
جامعه بهوجود آورد و کلاً حسادت در اثر تجربه بی عدالتی در جامعه ایجاد می
شود. معمولاً برای حسودان این سئوال پیش می آید که بر چه اساسی گروهی
بیشتر از دیگران دارند و بر اساس چه قانون اجتماعی این تقسیم انجام شده ،
اگر جامعه ای حسادت را بهعنوان یک واکنش طبیعی انسانی در مقابل بی عدالتی
های اجتماعی ببیند می تواند جوابی هم برای سؤال بالا بیابد . اما متأسفانه
حسادت در جامعه واکنشی ناپسند و ناخوشایند محسوب می شود و کمتر کسی راحت
در مورد آن حرف می زند . حسادت همیشه وجود دارد حتی اگر سرمایه های
موجود در جامعه را بهطور مساوی بین مردم تقسیم کنند . زیرا اگر شخصی همان
سرمایه مشابه را به کمک هوش و درایت خویش بیشتر کند و خوشبخت تر و راحت تر
باشد مورد حسادت دیگران قرار می گیرد . پرفسور رولف هوبل معتقد است
فقط اگر خوشبختی و آزادی را در دنیا به طور مساوی تقسیم کنند دیگر حسادتی
وجود نخواهد داشت ، زیرا هر جا که تفاوتی وجود دارد در حقیقت ریشه حسادت
کاشته شده است . هوبل می گوید از آنجا که بشر همیشه سعی دارد خودش
را بهتر از دیگران نشان دهد و تمام سعی و کوشش او در پی ثابت کردن این است
که او غیر از دیگری است و خود را در همین تفاوت می شناسد ، به هیچ وجه
مایل نیست که دیگری بیشتر از او داشته باشد; زیرا این باعث خجالت و
شرمندگی او می شود . به همین دلیل حسادت یک همراه دائمی انسان بوده و بدین
وسیله انسان می تواند بین فردیت و جمعیت بالانس بهوجود آورد . چگونه می توان خود را از حسودان محافظت کرد ؟حسادت
در مرحله نابود کننده آن بسیار خطرناک است و آن را نباید ساده گرفت ، در
هر جامعه و در هر گروه اجتماعی بهتر است انسان سعی کند افراد حسود را آرام
کند و با آنها به طریقی کنار بیاید . یا حداقل سعی کند با آنها مواجه نشود
. ولی متأسفانه این روش در بسیاری از موارد مانند فامیل و همکار امکان
پذیر نیست . بنابراین شخص مورد حسادت باید سعی کند از آنچه که دارد مقداری
به دیگری ببخشد و تا حدودی باعث آرامش نسبی و کاهش خشونت او گردد و یا با
گفتن مشکلات خود ، آتش درون قلب حسود را کمتر کند و یا برعکس،خود آدم حسود
برای آرامش درونی بگوید : فلانی ویلا دارد و ماشین بنز ولی چه فایده ! بچه
های او معتاد هستند . همین افکار و واکنش ها در روابط افراد ایجاد توازن
می کند .در واقع بهترین موقعیت را کسانی دارند که با زحمت و مشقت زیاد
به مال و ثروت می رسند ، این گروه هیچ مشکلی با افراد حسود ندارند . و در
نهایت باید گفت کسانی که با کمبودهای خود کنار بیایند ، می توانند به
آرامش و آسایش برسند |