توسعه

در میان مکاتب دانشگاهی که دغدغه توسعه داشته اند اصحاب مکتب نوسازی براساس پیدایش برخی ویژگی های روانی و شخصیت افراد در یک جامعه به موضوع توسعه پرداخته اند.
به عنوان مثال دیوید مک کلاند پیدایش انگیزه پیشرفت یا ویروس .A.N و دانیل لرنر پیدایش «همدلی» و «مشارکت جمعی» را در میان افراد یک جامعه عامل و نشانه نوسازی آن جامعه می دانند و نوسازی را فرآیندی می دانند که طی آن جوامع بشری از حالت سنتی به حالت نوین درمی آیند.
انگیزه پیشرفت، همدلی و مشارکت البته تعریفی متفاوت از آنچه دارند که ما در ذهن و عرصه اجتماعی می پرورانیم. در واقع تفاوت میان پوپولیسم و مشارکت همان واقعیتی است که جامعه ایران را متفاوت از نمونه جوامع توسعه یافته شرق آسیا یا غرب می کند.
یکی از ویژگی های مشارکت در جامعه ایرانی بی سامانی آن است بدین معنی که هر از چندی در موسم انتخابات به هنگام جدی شدن تهدیدات خارجی یا با وقوع بحران هایی نظیر زلزله و سیل شیپور مشارکت نواخته می شود و پس از آن ملت همیشه در صحنه تا مشارکت بعدی یکدیگر را به خدا می سپارند. مشارکت های این چنینی البته از درون و بیرون رفراندوم سیاسی تلقی می شود و حضور مردم در خیابان ها رای مثبت به سیستم. ویژگی اساسی این نوع مشارکت فقدان ساز و کارهای سازمان ده دارای خط مشی مشخص یا همان حزب است و ضعف تحزب خود ناشی از ضعف مشارکت.
زیاد شنیده ایم از اینکه می گویند ایرانی ها در کار جمعی موفق نیستند و این حکم را به غیر از عرصه های سیاسی و اقتصادی به عرصه هایی چون ورزش و هنر هم تعمیم داده اند.
مشارکت از نوع ایرانی آن به معنی توده ها نیست که به طور موقتی و در موقعیت های خاص گرد هم می آیند و با گذشتن از آن بزنگاه نمی توان اثری از آنها دید. مشارکت برای ما یادآور مشت های گره کرده خلق در خیابان ها است.مشارکت کننده ها از روز بعد اما هر یک به راه خود می روند و پراکنده می شوند.
گویی جز آفرینش حماسه کارکردی بر آنها متصور نیست. در توضیح علل ضعف مشارکت جمعی بسیار گفته و نوشته اند. برخی به دلایل روانی و نوع تربیت فرزندان در خانواده های پدرسالار ایرانی و برخی به موانع دیگر در مقابل شکل گیری ساختارهای مشارکتی اشاره داشته اند. علت اما هر چه باشد معلولش ضعف مشارکت جمعی و نابسامانی و پراکندگی آن است و جامعه ای که مشارکت جمعی در آفرینش و سازندگی- فارغ از حوزه آن- نهادینه نشود به سختی می تواند مدعی حرکت در مسیر توسعه باشد.

چرا امید به زندگی در زنان بیشتر از مردان است؟


برتراند دژاردینز (Bertrand Desjardins) محقق گروه جمعیت شناسی دانشگاه مونترال توضیح میدهد: دو عامل زیستی و اجتماعی در امید به زندگی موثراند؛ از بعد زیستی نخست این که در طی دوازده ماهه اولیه نوزادی (جدا از تاثیر سایر عوامل) مرگ و میر به طرز قابل توجهی ۲۵ تا ۳۰ درصد در مردان بیش از زنان است.
به ازای تولد هر ۱۰۵ نوزاد دختر ۱۰۰ نوزاد پسر متولد میشود، که این امر تا حد متعارفی در سن ازدواج متعادل میگردد. به علاوه هورمونها نقش مهمی را در طول عمر ایفا میکنند. هورمون استروژن زنانه در حذف کلسترول مضر بسیار موثر است، بنابراین باعث مصونیت آنان در برابر بیماریهای قلبی میگردد. در مقایسه هورمون تستسترون موجود در بدن مردان به میزان بیشتری آنان را درگیر رفتارهای مخاطره آمیز مینماید.
توانایی بدنی زنان برای سازگاری به بارداری و شیردادن، به آنان کمک میکند تا نسبت به مردان بسیار آسانتر بتوانند کالریهای اضافی بدن را کنترل کنند. در نهایت زنان از امتیاز زیستی برتری نسبت به مردان بهره میبرند. به دلیل این که دارای دو کروموزوم x هستند به طوری که اگر جهشی در یک کروموزوم x رخ دهد کروموزوم x باقیمانده قادر به جبران آن خواهد بود. در عوض همه ژنهای موجود در کروموزوم x مرد حتی اگر مضر باشند بیان میگردند.
زیستشناسی تمامی داستان نیست با این همه عوامل اجتماعی نیز در این میان سهم بزرگی دارند. گرچه خلق و خوی زنان و مردان در جهان صنعتی نزدیک به هم است ولی این شباهت کامل نیست. زنان تمایل کمتری به کشیدن سیگار دارند، تمایل کمتری به نوشیدن الکل دارند، دارای دقت بیشتری در رانندگی هستند و به طور متوسط فعالیتهای شغلیشان به میزان کمتری برای سلامتشان مضر است.
در گذشته وضعیت اجتماعی زنان مانند فقر با تولد نوزاد عجین گردیده بود و امتیاز زیستیشان را خنثی مینمود (در بعضی از این کشورها این اثرات تا به امروز نیز ادامه دارد). در سال ۱۹۹۰ میلادی در بنگلادش زنان فقط یک سال بیشتر از مردان عمر میکردند، طول عمر زنان هند به میزان ۶/۰ بیشتر از مردان بود). اما امروزه حداقل در کشورهای صنعتی، اقتصاد و وقایع اجتماعی این وضعیت نامتوازن را به مقدار قابل توجهی کاهش داده و امید زندگی زنان از مردان بیشتر شده است.
به عنوان مثال در سال ۱۹۹۰ زنان آمریکایی ۷/۶ سال بیشتر از مردان آمریکایی عمر کردند و زنان انگلیسی و فرانسوی بهترتیب ۳/۵ و ۸/۷ سال بیشتر از مردان کشورهای ذکر شده عمر کردند.




پول می تواند سبب وابستگی شود

تحقیقات جدید نشان می دهد مشاهده پول می تواند به صورت ناخودآگاه سبب تغییر رفتار انسانها شود. گروهی از محققان دانشگاه مینه سوتا در آمریکا در مطالعه ای جدید جمعی از دانشجویان داوطلب را به دو دسته تقسیم کرده و آنها را در مواجهه با ۹آزمایش و معما قرار دادند با این تفاوت که برای گروه اول در خلال این آزمایشها مقادیری پول به نمایش درمی آمد اما گروه دوم همان آزمایشها را بدون مواجهه با پول انجام دادند.
نتایج این مطالعه نشان داد دو گروه یاد شده عملکردهای متفاوتی داشتند و این امر حاکی از آن است که حتی مشاهده پول می تواند بر رفتار انسان در شرایط مختلف تاثیر بگذارد.به گفته کتلین ووسدستیار پروفسور بازاریابی در دانشگاه «مینه سوتا» و سرپرست این مطالعه، مشاهده پول می تواند روی افراد تاثیر مثبت و یا منفی داشته باشد.
وی افزود قرار گرفتن در معرض پول سبب بروز حس کفایت و عدم نیاز به دیگران در انسان می شود و می تواند میزان اجتماعی بودن را در انسانها کاهش دهد. «ووس» عنوان کرد: اجداد قدیمی انسانها احتمالا برای انجام کارها و رسیدن به اهداف خود مثلا ساختن پناهگاه و یا شکار نیاز به همکاری دیگران داشته اند اما در ابتدا معامله کالا به کالا و در نهایت پول در میان مردم رایج شد به طوری که انسانها می توانستند بدون نیاز به کمک مستقیم دیگران و تنها با برخورداری از پول کارهای خود را انجام بدهند که این امر احتمالا میزان اجتماعی بودن انسان را نیز کاهش داده است.
در یکی از این آزمایشها دانشجویان داوطلب به دو گروه تقسیم شدند و از آنها خواسته شده با یکسری کلمات پراکنده جمله سازی کنند. بررسی این جمله هانشان داد جمله های ساخته شده توسط افرادی که در هنگام آزمایش پول مشاهده کرده اند، به صورت ناخوداگاه به میزان بیشتری با مسائل مادی و پول ارتباط دارد.در آزمایشی دیگر دانشجویان به حل یک معما مشغول شدند و آن دسته از دانشجویان که در موقعیتی نشسته بودند که می توانستند مقداری پول مشاهده کنند به طور میانگین پس از ۵‎/۱دقیقه برای حل معما تقاضای کمک کردند اما دانشجویان دیگر که پولی نمی دیدند به طور میانگین پس از ۳دقیقه درخواست کمک کردند.به گفته محققان، حتی مشاهده جزئی پول نیز می تواند در نوع رفتار و اهداف فرد تاثیر بگذارد و به صورت ناخوداگاه سبب کاهش حس وابستگی فرد به سایرین شود.

توسعه اجتماعی

وسعه اجتماعی چیست؟ با سایر مفاهیم از جمله توسعه انسانی، فنی، سیاسی، اقتصادی و غیره چه تفاوتی دارد؟ مولفه‌ها، شاخص‌ها و عوامل خاص آن کدام است؟ و چگونه می‌توان به آن دست یافت؟

توسعه اجتماعی از دیدگاههای متفاوت معناهای مختلفی را داراست از جمله: گذر از جامعه سنتی به صنعتی یا مدرن از طریق تقسیم کار که در نظر دورکیم مطرح بود و دیگرانی که آنرا به معنی سرمایه اجتماعی، هویت انسانی، عقلانیت ارتباطی، اعتماد، انسان بودن و غیره می‌گرفتند. در ایران این مفهوم با شاخص‌های هویت و اعتماد اجتماعی بیشتر مدنظر بوده است.

توسعه اجتماعی در سال 1995 به معنی مبارزه با فقر مطرح شد که مسئولیت اصلی مقابله با فقر به عهده دولت‌های ملی و نظارت آن بر عهده اجتماع بین‌المللی گذاشته شده بود. این نظارت در بیانیه ژنو بر رعایت حقوق بشر، بخشودگی بدهیهای خارجی کشورهای فقیر، تجارت خارجی کشورها، سرمایه‌گذاری در بخش‌های اجتماعی و نقش بانک جهانی تاکید داشت. شاخص‌های توسعه نیز عبارت بودند از: دسترسی به خدمات آموزشی، درصد جمعیت با سواد، طول عمر، میزان مرگ و میر نوزادان، سوء تغذیه و تغذیه مناسب، سطح بهداشت و کنترل بیماریها، مسکن مناسب، برابری زن و مرد و ... مهمترین موضوع از این نظر توسعه انسانی و آنهم در عمل به معنی مقابله با فقر و نابرابری است که باید با سیاست‌گذاریهای اجتماعی تامین شود.

توسعه اجتماعی با تقسیم حیات اجتماعی به چهار حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خاص‌تر شده است و مؤلفه های آن حول انسجام و یگانگی از هویت و استقلال نسبی و منطق درونی خاصی برخوردار شده است. عدم توجه به دو عامل انسجام و یگانگی به صورت آسیب‌های اجتماعی، طراوت و شادابی حیات اجتماعی را تهدید می کند.

کانون بحث توسعه اجتماعی اجتماع جامعه‌ای (Societal Community) است، که مطابق آن همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مطمع نظر است چه در سطح خرد و کلان و چه از نظر جنبه‌های عینی و ذهنی.

توسعه اجتماعی مستلزم شناخت هستی شناسی اجتماعی یعنی وضعیتی که اکنون در آن قرار داریم و هدف شناسی اجتماعی که وضعیت مطلوب را ترسیم می‌کند و بسیار هنجاری است، و سرانجام امکان شناسی است که به مقدورات و محدودیت‌هایی اشاره دارد که در گذار از وضعیت موجود به مطلوب با آنها روبرو هستیم.

بررسی ها نشان می دهد که ایران از نظر اجتماع جامعه‌ای مشتمل بر "ماهای" بسیار متعدد، متنوع، و بعضاً متناقض است. بدین معنی که اجتماعات سازمانی و رسمی یا تعلقات سازمانی در جامعه ایران بسیار ضعیف است؛ انجمن ها، احزاب سیاسی، شوراهای اجتماعی، اتحادیه‌های صنفی نیز به تبع آن بسیار ضعیف هستند لذا بین دو بخش رسمی و غیررسمی حیات اجتماعی مردم ایران خلاء بزرگی وجود دارد که منبع اصلی نابسامانی یا آنومی اجتماعی است. پیامدهای حاصل آن از جمله جمع‌گراییهایی خاص گرایانه، فرد‌گراییهای خودخواهانه و انواع کژکارکردیها و کژکرداریهاست. از سوی دیگر در ایران جنبه‌های غیررسمی حیات اجتماعی ایران در قالب گروهها، اقشار اجتماعی، قومی، خانوادگی و ... نسبتاً قوی است. در این اجتماعات طبیعی (Communities) روابط گرم، عاطفی، تعلقات و وابستگی‌ها بسیار شدید است. این نوع اجتماعات وجه غالب اجتماع جامعه‌ای ایران را تشکیل می‌دهد و تعیین کننده خاص‌گراییهایی فرهنگی و اجتماع‌اند.

اهم مسایل و مشکلات اجتماع جامعه‌ای در ایران عبارتند از: 1) غلبه ارزشهای ابزاری (ثروت و قدرت) بر ارزشهای ذاتی (تعهد و موقت عمل کردن)؛ 2) تعدد و تعارض اجتماعات، الگوها و قواعد عمل جمعی موازی با هم که منبع و منشاء نابسامانی و آنومی اجتماعی‌اند و در شرایط موجود نیز تعارض بین نخبگان این وضعیت را تشدید کرده است؛ 3) کثرت امر و نهی و تورم اجتماعی که بعضاً از لحاظ نظری و عملی متناقض‌اند؛
4) خاص‌گراییهای خانوادگی، طایفه‌ای، قومی و احساس تعهد دو تکلیف در برابر اجتماعات غیررسمی کوچک و تقدم منافع خاص‌گرایانه فردی، خانوادگی، قومی بر مصالح جمعی عام، جمع‌گرایی خاص‌گرایانه در اجتماعات کوچکتر و فردگرایی خودخواهانه در اجتماعات بزرگتر؛ 5) عقب ماندگی و تأخر اجتماع جامعه ای نسبت به سایر حوزه های جامعه؛
6) چندگانگی ساختاری – ساخت قطاعی و شدت روابط درون گروهی؛ 7) نظم انتظامی مبتنی بر تشابه‌پذیری در شیوه‌های احساس، اندیشه و عمل توأم با فشار بیرونی خشونت آمیز؛ 8) چندگانگیهای شخصیتی و رواج تظاهر، تملق، دروغ و تزویر؛ 9) سرخوردگی‌های روانی، نارضایتی عمومی و برون‌گرایی، هنجارشکنی، قانون‌گریزی، قانون‌ستیزی و آسیب‌پذیری در برابر تهاجمات فرهنگی، افزایش بحرانهای اجتماعی و بویژه بحران اخلاقی.

وضعیت مطلوب توسعه اجتماعی بسط و تعریض و تحکیم اجتماع جامعه ای یعنی اجتماع بزرگتر و تعهد اجتماعی عام‌تر است که در آن، اولاً: انسجام جمعی عام بصورت نظم اجتماعی مبتنی بر تفاوت‌پذیری با حفظ هویت‌ها؛ ثانیاً: تسامح و بردباری؛ ثالثاً: هویت جمعی عام جامعه‌ای به عنوان منظر نگاه به درون و بیرون و پایه اساسی تنظیم روابط درونی و برونی جامعه مطرح می‌باشد؛ رابعاً: انسجام جمعی عام و تعهد جمعی تعمیم یافته بر سر اصول و قواعد عمل جمعی عام و تحقق جامعه مدنی و مفهوم شهروندی و وفاق و سینرژی حاصل از آن پدید می‌آید؛ و سایر موارد از جمله هویت جمعی عام، اعتماد اجتماعی عام، یگانگی نظام شخصیتی و خودیابی، بسط اخلاق و همبستگی اجتماعی عام و بالاخره توسعه عقلانیت ارتباطی شکل می‌گیرند.

برای گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب ودست یابی به توسعه اجتماعی از نظر نویسنده مقاله می‌تواند سه سناریو را شامل شود، 1) تداوم وضعیت موجود – با احتمال بسیار ضعیف؛ 2) بدتر شدن وضعیت موجود – محتمل؛ 3) بهبود وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب – محتمل ولی مشروط به شناخت مسایل و مشکلات موجود، ترسیم دورنمای آینده، امکان شناسی و ارزیابی دقیق و برنامه‌ریزی عملی برای توسعه اجتماعی است.

توسعه اجتماعی ایران از اهمیت و ضرورت عملی و اجتماعی خاصی برخوردار است. جامعه امروز ایران از پس‌افتادگی توسعه از نظر اجتماعی و ساختاری در رنج است. ما نیازمند همبستگی، اخلاق عمومی، جامعه مدنی و اعتماد اجتماعی هستیم و اگر در این راه نکوشیم آسیب‌ها و نابسامانیهای اجتماعی و طغیانها در راهند. کار روی ابعاد توسعه متوازن و همه جانبه ایران هم در بعد علمی و هم در بعد عملی و اجرایی به طور جدی باید مورد توجه قرار گیرد.

خودباوری قسمت1



خودباوری درست و سازنده، شرط بسیار مهمی برای خوشبختی و رضایت خاطر انسانهاست و نبود خودباوری باعث بروز بیماری و احساس عدم خوشبختی می شود. این خودباوری، در مقابل فرار از واقعیت، فرار از مشکلات و مسائل، ترس از هر چیز جدید و تازه و عملی نشدن تصمیمات گرفته شده، تعریف می شود. مواردی که در زیر ذکر می شود، در واقع تمرینی برای بیـدار کردن حس خودباوری در فرد است و از کتاب 30 روز خودباوری نوشته راینر هاک (30 Tage Selbstvertrauen) انتخاب شده است.

1.من چه کسی هستم؟
علایق من، علایق شخص منحصر بفردی است. این شخص منحصر بفرد خود من است.
می خواهم که خود را بیشتر بشناسم و مسرورم از اینکه با چه کسی برخورد خواهم کرد.
علایق من تا کنون متعلق به انسانهای دیگر بود.
سرگذشت این انسانها مرا به خود جذب می کرد، من سرگذشت آنها را باور کرده بودم و خود را افسرده، بدبخت زخمی و خسته احساس می کردم.
من پیش خود نمی توانستم تصور کنم که آیا آنها هم زخمی، بدبخت و افسرده بودند.
با این حال تحقق جزء به جزء زندگی من، به خود من بستگی دارد.
من باید اجزای زندگی خود را بیابم.
وظیفه اصلی من مشخص است: می کی هستم؟
اگر برای این سوال پاسخی بیابم، می توانم خود را به دیگران بنمایانم.

2.من منحصر بفرد هستم.
اغلب سعی می کنم به صدای درونی خود گوش دهم.
او به من هشدار می دهد که مستقل باشم و از من می خواهد که مسیر زندگی شخصی خود را در اجتماع پیدا کنم و به سوی آن قدم بردارم. ولی اگر با این حال به این صدا گوش ندهم و خود را مردم گریز احساس کنم، آنگاه حس می کنم که کسی به من می گوید: « همانند دیگران نباش » با این حال من خود را آگاه به این موضوع می کنم: « من منحصر بفرد هستم. »
من از منحصر بفرد بودن خود به عنوان مخلوق پدرانمان به وجد می آیم.
من دوست دارم که به عنوان نمونه منحصر بفرد از جانب دیگران مورد توجه و ارزیابی قرار بگیرم. به عنوان انسانی که همواره خود را با حرکت دیگران هماهنگ نمی کند و هیچ گونه حد و مرزی ندارد.
هر چند که افراد بسیاری آرزو می کنند که درست همانند دیگران باشند.
در چنین حالتی است که با کمال میل، خود را از این مردم گریزان می دانم.

3.از وجود خود بسیار مسرورم
هرگز از من سوال نشد که آیا دوست دارم به این دنیا بیایم.
من با تولدم در خانواده خود و در این جهان متولد شدم.
خداوند این زندگی را به من هدیه کرده و به همراه آن احساس خودباوری بالایی را در من به ودیعه نهاده است. به واسطه این حس خودباوری باید از خود سؤال کنم که آیا باید از بودن در این دنیا شرمنده باشم یا به شکرانه آمدن در این دنیا خوشحال باشم. به خودم و به آن خدایی آری می گویم که این وظایف را بر عهده من گذاشته است. خیلی عالی است که من وجود دارم.
من آگاهانه در راهی قدم بر می دارم که به من نشان می دهد که در مسیر زندگی شخصی خود چگونه احساس عالی و خوبی داشته باشم.

4.ضعیف و ناتوان بودن، حق من است.
به عنوان مخلوقی که از جانب خداوند خلق شده است، هیچ دلیلی برای خجالت کشیدن ندارم ناتوانی و توانمندی، موفقیت و ناکامی، عشق و نفرت، شک و اطمینان را به عنوان یک انسان می شناسم.
با وجود اعتقادم به خدا، اغلب شک و تردید عذابم می دهد.
آن گاه می خندم و می گریم، می دانم که چه می خواهم، ولی با این حال دوباره خود را عاجز و ناتوان احساس می کنم.
خداوند من را همان گونه که هستم، خلق کرده است. او به من آری گفته است.
من این حق را دارم که ناتوان و ضعیف باشم و حق تصمیم گیری درباره اینکه چه چیزی برایم خوشایند است و چه چیزی نیست.

5.تولد در دستهای خدا
خداوند جهان ما را سرشار از عشق آفریده است.
من احساس خوبی پیدا می کنم که او شخص مرا می شناسد؛ وقتی که می گوید: « من تو را با نامت صدا کردم، یعنی تو خود من هستی. »
او همانند صخره ای در پشت من است.
او نیرویی است که نگهدارنده من در زندگی است.
من نزدیکی او را به خود حس می کنم و همچنین آن منبع انرژی را که در من جریان دارد.
او دستهای خود را در بالای من نگه می دارد. خداوند مرا دوست دارد، به همین خاطر می توانم به خودم بگویم که من دوست داشتنی هستم.

افسردگی

افسردگی از شایع ترین اختلالات خلقی محسوب می شود. بسیاری با وجود دیدن نشانه های این بیماری درخود یا نزدیکانشان از پذیرفتن ابتلا به آن سرباز می زنند. آنان حتی حاضر به گرفتن مشاوره از افراد آگاه و متخصص در این زمینه نیستند.
گذشته از این طیف، وسیعی از بیماران و خانواده هایشان حتی پس از مراجعه به متخصص، از مصرف داروهای تجویز شده از سوی روانپزشک خودداری می کنند. یکی از دلایل این امر، ترس از اعتیادآور بودن این داروهاست. اما این نکته ای است که بارها از سوی متخصصان رد شده است. متخصصان می گویند داروهای ضدافسردگی به هیچ وجه اعتیادآور نیست و در صورت تجویز از سوی روانپزشک، مصرف آنها به طور مرتب و تا زمان تشخیص او ضروری است.
نکته مهم این است که افسردگی را باید جدی گرفت و در درمان آن مصمم بود تا از بروز مشکلات بیشتر و پرداخت هزینه های سنگین تر برای رفع این مشکلات جلوگیری شود.
● افسردگی را بهتر بشناسید
اختلالات خلقی از جمله افسردگی از دیرباز شناخته شده است و از زمان خلقت عالم قابل پیگیری است. در منابع تاریخی، ادبی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، فلسفی و طبی کشورهای مختلف با عناوین متفاوت و در زبان های گوناگون از آن نام برده شده است. رد پای بیماری افسردگی را می توان در شرایط مختلفی پیدا کرد. از جمله: اختلاف های خانوادگی، درگیری های محیط کار و جامعه، اختلال در مناسبات بین فردی، در محاکم حقوقی و مدنی، خودکشی ها و دیگرکشی ها با هر انگیزه ای، پرخاشگری های حمله ای و دوره ای، افت عملکرد اجتماعی و شغلی، فرار از مدرسه، افت عملکرد تحصیلی در مقاطع مختلف در ناهنجاری های اجتماعی، گرایش به موادمخدر و انواع بزهکاری. افسردگی در کنار بیماری های جسمی و روانی دیگر به نوعی همواره مطرح است و گاه به عنوان یک بیماری مستقل و گاه همراه بیماری های دیگر بروز و ظهور پیدا می کند.
● علائم و نشانه ها
خلق و روحیه افسرده، کاهش علاقه به زندگی، ناامیدی و یأس، احساس بی یار و یاوری، افکار مرگ و خودکشی، کاهش لذت از فعالیت های مختلف، کاهش یا افزایش غیرعادی خواب و خوراک، پرخاشگری یا کندی و گوشه گیری و افت عملکرد شغلی و تحصیلی، اگر طی روز و در یک دوره شناخته شده حداقل در پنج مورد فوق روی دهد، تشخیص قطعی خواهد بود.
● علل و عوامل ایجاد کننده
در مورد علت و عوامل احتمالی ایجاد این بیماری نظرات مختلفی بیان شده است اما در کل می توان علل ایجاد آن را به ۴ گروه عمده تقسیم کرد.
▪ عوامل بیولوژیک یا زیست شناختی
بیماری به دلیل شروع تغییرات زیست شناختی درزیرساخت های شیمیایی بدن انسان به وقوع می پیوندد. از قبیل تحولاتی درگیرنده های عصبی (Receptors)، تغییرات در انتقال دهنده های عصبی (نوروترانسمیترها)، تغییرات در کمیت و کیفیت غدد مترشحه داخلی (از جمله غدد تیروئید)، تغییرات در سطح سلول های عصبی و تغییرات در ساختار مغزی (بخصوص در سالمندان).
▪ عوامل اجتماعی
انواع فشار و استرس شناخته شده و ناشناخته اجتماعی به نوعی که برای آحاد جامعه غیرقابل تحمل و شکننده باشد. از قبیل از دست دادن یکی از والدین قبل از ۱۱سالگی، مرگ همسر و فاکتورهایی همچون مجرد بودن یا مجرد ماندن و تنها بودن یا تنها شدن از عوامل ایجاد این بیماری است. همچنین طلاق، بیوه بودن، بیماری مهم فرزند یا والدین، نامناسب بودن شیوه زندگی، کیفی نبودن حضور والدین در منزل، غلط بودن روابط بین فردی، تعارض ها و تضادهای آشکار استرس ساز اجتماعی (منزل، محیط کار، جامعه) و اعتیاد به مواد مخدر نیز زمینه ساز بروز این بیماری است.
▪ عوامل سایکولوژیک یا روانشناختی
از جمله این عوامل می توان به اختلال در مسیر رشد و تکامل روانی، توقف روند تکامل روانی، حل نشدن مسائل مربوط به دوران کودکی و نوجوانی، نامناسب بودن مدیریت فرزندان در دوران کودکی و نوجوانی و آشفتگی روانی والدین و اثرات ناخواسته آن در روند رشد روانی اشاره کرد.
▪ عوامل شناختی و دیدگاهی
زاویه غلط در نگرش های فردی، خانوادگی و اجتماعی به مسائل پیرامون از جمله عوامل شناختی است. سطحی نگری سنتی (حل نشدن تعارض سنت و مدرنیته در ذهن)، جبری انگاری مطلق فلسفی، جایگزینی فلسفه توالی پدیده ها به جای نگاه علت و معلولی (عقب ماندگی روند رشد منطق)، تجزیه و تحلیل منفی نگرانه پدیده ها، کری و کوری در مثبت نگری و سیاه نمایی عادتی از عوامل شناختی تأثیرگذار بر بروز این بیماری است. برداشت منفی از خود، آفرینش و دیگران (گذشته ، حال، آینده)، کناره گیری از جامعه (علت - معلول)، مطلق نگری به جاری نسبی اندیشی، ایده آلیست بودن و انتظارات فرامنطقی از خود، دیگران و جامعه نیز بر بروز این بیماری تأثیرگذار است.
● توارث، ژنتیک و بیماری افسردگی
بیماری افسردگی اعم از نوع بدخلقی یا افسردگی اساسی کمترین ارتباط را با ژنتیک به نسبت دیگر بیماری های روانپزشکی دارد، اما ابتلای هر دو نفر از والدین احتمال مبتلا شدن فرزندان را افزایش می دهد. فرضیه های کروموزومی و ژنتیکی مطرح شده در این زمینه هنوز کاملاً به اثبات نرسیده است.
● افسردگی و فقر
ارتباط افسردگی با فقر ثابت نشده است. طیف های اقتصادی - اجتماعی در جهان رابطه معناداری با افسردگی ندارند. اگرچه افسردگی را بیماری روانی فقرا می دانند، اما این اندیشه خیلی قدیمی است و سطح تطابق افراد با مجموعه شرایط اجتماعی -اقتصادی و رابطه آن با نگرش های فلسفی هر انسان این نتیجه گیری را منتفی می کند. شاید بتوان روحیه افسردگی در فرد و جامعه را به نوعی یکی از علل عقب ماندگی جوامع دانست که از طریق مدیریت های خرد و کلان اجتماعی اعمال می شود.
● نقش فرهنگ ها، خرده فرهنگ ها و مذاهب در افسردگی
فرهنگ ها، خرده فرهنگ ها و مذاهب که ریشه دار و پویا هستند، نه تنها روح اجتماعی افسرده ساز ندارند، بلکه منبع سرشار نیک اندیشی، منطق، انصاف، شادابی، تحرک، خلاقیت و رشد و تکامل آدمی اند. ارتباط معنادار و غیرکاسبکارانه با خالق هستی راه نجات و رستگاری و شادابی است. فرهنگ و مذهب اصیل منطق با فطرت بشری برای همه هیجانات انسانی اعم از شادی و غم برنامه مدون و دستورات اصولی دارد. خداباوری نهادینه شده در کودکان و نوجوانان فارغ از ریاکاری و تمنیات صرفاً مادی، قطعاً پرورش دهنده روح و روان است. نگرش مثبت به خلق و خلایق، شکننده موج نافذ افسردگی است. خداباوری نه برای زندگی در بهشت و نه برای گریز از جهنم، بلکه منبع زیست و تسلیم به شایستگی رب العالمین، قطعاً رهایی بخش است.
● انواع درمان افسردگی
▪ درمان شناختی:
این شیوه شامل مواردی از جمله تغییر نگرش به خود، دیگران و جامعه، جابه جایی دریچه نگاه به مسائل و جایگزینی مثبت اندیشی به جای منفی اندیشی است.
▪ درمان روابط بین فردی: تنظیم روابط بین انسان ها و پرهیز از ایجاد روابط ضدعاطفی و ضدتکاملی برای دوری کردن از تلقینات منفی از جانب دیگران بخشی از این شیوه است.
▪ مشاوره:
برای آگاه شدن از بیماری خود و علل احتمالی آن، آگاه شدن از روش های درمانی و چگونگی تغییرات مرتبط با بیماری در زندگی روزمره، افزایش دانش در مورد بیماری و درمان آن و یافتن راه حل های ابتکاری کمک خوبی به افراد دچار این بیماری خواهد کرد.
▪ روان درمانی:
یکی از روش های تخصصی درمان بیماری افسردگی است.
▪ درمان دارویی:
یکی از درمان های مهم و اساسی، تجویز و مصرف دقیق دارو است. در نیم قرن اخیر بویژه در دو دهه اخیر تحولات قابل توجه و چشمگیری در درمان دارویی افسردگی به وجود آمده است. از آنجا که تغییرات شیمیایی در بدن انسان هنوز عامل اصلی ایجاد افسردگی است (اولیه - ثانویه) و درمان منوط به ایجاد تغییرات بعدی با اصلاح تغییرات اولیه است، درمان دارویی لازم است. تصور این که درمان دارویی موجب اعتیاد به دارو می شود کاملاً غلط و غیرعلمی است. از زمان شروع دارو با تجویز درست و اصولی با تشخیص دقیق تا شروع اثرات اولیه دارو حداقل ۴ تا ۶ هفته وقت لازم است. ظهور عوارض دارویی جزئی از قبیل خشکی دهان، یبوست و خواب آلودگی مانع ادامه درمان نمی شود. جالب این که افرادی که چنین عوارض دارویی نشان می دهند شانس بهبودی بیشتری نسبت به دیگران دارند. از درمان های دارویی پیشنهادی روانپزشکان هرگز نهراسید. طول درمان و مقدار داروی تجویزی را کاملاً رعایت و از کم کردن یا قطع ناگهانی دارو بدون مشورت با پزشک خود پرهیز کنید. درمان دارویی حداقل ۶ ماه و حداکثر ۲ سال طول می کشد و در مواردی ادامه درمان دارویی تا سال ها به مقدار کم باید رعایت شود.





خشونت خانگی


انواع‌ خشونت‌ خانگی‌
خشونت‌ در خانواده‌ معنا و مفهوم‌ مختلفی‌ را در بر می‌گیرد. خشونت‌ والدین‌ با فرزندان‌، فرزندان‌ نسبت‌ به‌ هم‌، مرد نسبت‌ به‌ زن‌ و برعکس‌ جزو خشونت‌های‌ خانوادگی‌ هستند.
خشونت‌ در خانواده‌ معنا و مفهوم‌ مختلفی‌ را در بر می‌گیرد. خشونت‌ والدین‌ با فرزندان‌، فرزندان‌ نسبت‌ به‌ هم‌، مرد نسبت‌ به‌ زن‌ و برعکس‌ جزو خشونت‌های‌ خانوادگی‌ هستند. اما شایع‌ترین‌ نوع‌ خشونت‌، رفتار خشونت‌آمیز و همراه‌ با سلطه‌ مرد نسبت‌ به‌ زن‌ است‌. این‌ خشونت‌ می‌تواند درقالب‌ خشونت‌های‌ جسمانی‌، جنسی‌، روانی‌ و روحی‌ و عاطفی‌ باشد. اما یکی‌ از شاخص ترین‌ نمونه‌های‌ خشونت‌ خانگی‌ محدود کردن‌ زنان‌ در خانواده‌ است‌. از سوی‌ دیگر زمانی‌ که‌ فردی‌ در خانواده‌ تهدید می‌شود نیز نوعی‌ خشونت‌ روی‌ داده‌ است‌.
●کبودی‌ ها
خشونت‌ در خانواده‌ معنا و مفهوم‌ مختلفی‌ را در بر می‌گیرد. خشونت‌ والدین‌ با فرزندان‌، فرزندان‌ نسبت‌ به‌ هم‌، مرد نسبت‌ به‌ زن‌ و برعکس‌ جزو خشونت‌های‌ خانوادگی‌ هستند. اما شایع‌ترین‌ نوع‌ خشونت‌، رفتار خشونت‌آمیز و همراه‌ با سلطه‌ مرد نسبت‌ به‌ زن‌ است‌. این‌ خشونت‌ می‌تواند درقالب‌ خشونت‌های‌ جسمانی‌، جنسی‌، روانی‌ و روحی‌ و عاطفی‌ باشد. اما یکی‌ از شاخاترین‌ نمونه‌های‌ خشونت‌ خانگی‌ محدود کردن‌ زنان‌ در خانواده‌ است‌. از سوی‌ دیگر زمانی‌ که‌ فردی‌ در خانواده‌ تهدید می‌شود نیز نوعی‌ خشونت‌ روی‌ داده‌ است‌. همچنین‌ خشونت‌ می‌تواند همیشگی‌ یا موقتی‌ باشد و زمان‌ خاصی‌ را شامل‌ نمی‌ شود. باید در نظر داشت‌ که‌ تمام‌ اشکال‌ خشونت‌ جسمی‌، جنسی‌، روانی‌، اقتصادی‌، عاطفی‌ و... از قدرت‌طلبی‌ و سلطه‌گری‌ فرد آزاررسان‌ ناشی‌ می‌ شود.
گزارش‌های‌ جهانی‌ خشونت‌ در خانواده‌ معمولا زنان‌ و کودکان‌ را به‌ عنوان‌ قربانیان‌ اصلی‌ و مردان‌ را به‌ عنوان‌ افراد خاطی‌ معرفی‌ می‌کنند. بر اساس‌ آمار جهانی‌ حدود ۹۰ درصد قربانیان‌ خشونت‌های‌ خانگی‌ زنان‌ و ۱۰ درصد مرد هستند. این‌ آمار نشان‌ می‌دهد مردان‌ نیز مورد سوءرفتار زنان‌ قرار می‌گیرند اما بیشتر خشونت‌های‌ خانگی‌ بویژه‌ خشونت‌های‌ خطرناک‌ و منجر به‌ جرح‌ و مرگ‌، از سوی‌ مردان‌ علیه‌ دختران‌ و زنان‌ صورت‌ می‌گیرد. از سوی‌ دیگر مردانی‌ که‌ مورد خشونت‌ زنان‌ قرار می‌گیرند پس‌ از ترک‌ خانه‌ با تهدید جانی‌ مواجه‌ نیستند اما زنان‌ پس‌ از ترک‌ خانه‌ و حتی‌ جدایی‌ ممکن‌ است‌ که‌ مورد آزار و اذیت‌ مردان‌ قرار گیرند.
اما انواع‌ خشونت‌های‌ خانگی‌ چیست‌ و چه‌ نوع‌ اعمالی‌ را شامل‌ می‌شود.
●خشونت‌های‌ جسمانی‌
هر نوع‌ ضرب‌ و جرح‌ و زد و خورد فیزیکی‌ مانند سیلی‌، لگد، نیشگون‌، کشیدن‌ مو، گاز گرفتن‌، کشیدن‌ شدید دست‌ و پا، هل‌ دادن‌، ضربات‌ شدید، پاشیدن‌ اسید، سوزاندن‌، پرتاب‌ اشیا، ایجاد خراش‌ و... جزو خشونت‌های‌ جسمانی‌ محسوب‌ می‌شود. خشونت‌هاتی‌ جسمانی‌ همیشه‌ اثری از خود بر جای‌ می‌گذارد. هر چند برخی‌ موارد اثرضربات‌ وارد شده‌ بر بدن‌ به‌ دلیل‌ پوشیده‌ بودن‌ آن‌ ناحیه‌ کمتر هویدا می‌شود اما می‌توان‌ با دقت‌ در این‌ نواحی‌ اثرآن را یافت‌.
تحقیقات‌ نشان‌ داده‌ که‌ یکی‌ از خشونت‌های‌ فیزیکی‌ ناپیدا، تجاوز جنسی‌ است‌ که‌ شاید بدترین‌ آثارروحی‌ و جسمی‌ را در فرد آزار دیده‌ برجای‌ می‌گذارد. تماس‌ جنسی‌ اجباری‌ که‌ مرد در مقام‌ شوهر به‌ همسر خود تحمیل‌ می‌کند نیز در بسیاری‌ از فرهنگ‌ها تجاوز جنسی‌ محسوب‌ می‌ شود. در این‌ نوع‌ فرهنگ‌ها تمکین‌ تنها به‌ خواسته‌ مرد به‌ دلیل‌ شوهر بودن‌ نیست‌ و انجام‌ این‌ عمل‌ پیگرد قانونی‌ دارد. همچنین‌ زنای‌ با محارم‌، یکی‌ دیگر از خشونت‌های‌ خانگی‌ است‌ که‌ تقریبا در همه‌ جای‌ دنیا، عملی‌ غیرقانونی‌ و سزاوار مجازات‌های‌ سنگین‌ است‌. تجاوز به‌ محارم‌ به‌ دلیل‌ اختلالات‌ روانی‌ یا مسائل‌ روحی‌ خاصی‌ حادث‌ می‌شود و در ایران‌ با توجه‌ به‌ قوانین‌ حقوقی‌ و جزایی‌ در این‌ نوع‌ تجاوز فرد متجاوز به‌ اشد مجازات‌، محکوم‌ می‌شود. البته‌ در بسیاری‌ موارد به‌ دلیل‌ شرایط‌ خانوادگی‌ و شرعی‌ که‌ فرد متجاوز در دختران‌ تجاوز شده‌ ایجاد می‌ کند، باعث‌ می‌شود این‌ نوع‌ تجاوز مخفی‌ بماند و تا زمانی‌ که‌ آثار آن‌ چون‌ برداشته‌ شدن‌ بکارت‌ و حاملگی‌ هویدا نشود، کسی‌ از آن‌ مطلع‌ نشود. همچنین‌ این‌ نوع‌ تجاوزها به‌ دلیل‌ اینکه‌ در دسترس‌ است‌ و فرد براحتی‌ می‌تواند عمل‌ وقیح‌ خود را انجام‌ دهد، بارها و به‌ کرات‌ تکرار می‌شود.
●خشونت‌های‌ ناپیدا
علاوه‌ بر خشونت‌های‌ جسمی‌ و فیزیکی‌ که‌ معمولا از خود اثری‌ بر جای‌ می‌گذارند و در بسیاری‌ موارد قابل‌ تشخیص هستند، نوعی‌ خشونت‌ وجود دارد که‌ در ظاهر خشونت‌ به‌ نظر نمی‌رسد اما در عمل‌ آثار زیان‌باری‌ بر جای‌ گذاشته‌ و تحمل‌ آن‌ بسیار مشکل‌ است‌. این‌ نوع‌ آزار ناامنی‌ عاطفی‌ است‌ که‌ شاید بعد از آزارهای‌ جسمی‌، بدترین‌ شکل‌ خشونت‌ خانگی‌ علیه‌ زنان‌ باشد. از سوی‌ دیگر دروغ‌ گفتن‌، نفقه‌ ندادن‌، به‌ زن‌ و خواسته‌های‌ مطلوب‌ او بی‌توجه‌ بودن‌، دیر به‌ خانه‌ آمدن‌، چشم‌ چرانی‌ کردن‌، به‌ قول‌ و قرارهای‌ خانوادگی‌ بی‌اعتنایی‌ کردن‌، با خانواده‌ درد دل‌ نکردن‌ و... نیز به‌ نوعی‌ خشونت‌ خانگی‌ علیه‌ زنان‌ به‌ حساب‌ می‌ آید.
●خشونت‌ کلامی‌
از دیدگاه‌ روانشناسان‌ و مشاوران‌ خانواده‌، حرف‌های‌ آزار دهنده‌، رفتار خشونت‌آمیز محسوب‌ می‌شود. این‌ حرف‌های‌ آزاردهنده‌ و ناخوشایند معمولا به‌ صورت‌ ناسزا، لحن‌ تند، تحقیر، تمسخر، تشر، استهزا و... است‌ که‌ می‌تواند به‌ خشونت‌ خانگی‌ فیزیکی‌ در چارچوب‌ خانه‌ منجر شود. اما تحقیر و تمسخر بارزترین‌ مشکل‌ خشونت‌ کلامی‌ است‌. تحقیر و تمسخر شخصیت‌ زن‌ برابر فرزندان‌، دوستان‌، فامیل‌ و آشنایان‌ با کلمات‌ و جملاتی‌ مانند «نمی‌فهمی‌، نمی‌توانی‌، نمی‌دانی‌، حرف‌ احمقانه‌ نزن‌، تو نظر نده‌، چرا مثل‌ بقیه‌ زنها نیستی‌ و...» می‌ تواند اعتماد به‌ نفس‌ را کم‌ کند.
همچنین‌ تحقیر و تمسخر فعالیت‌های‌ زن‌ در خانه‌ مانند ایراد گرفتن‌ از آشپزی‌، خانه‌داری‌، بچه‌داری‌، مقایسه‌ خانه‌داری‌ همسر با دیگر زنان‌ بویژه‌ مادر شوهر، خواهرشوهر، مادر زن‌ و... نیز خشونت‌ کلامی‌ خانگی‌ به‌ حساب‌ می‌آید.
یکی‌ دیگر از خشونت‌های‌ کلامی‌، سکوت‌ آزار دهنده‌ است‌ که‌ می‌تواند به‌ مانند کلام‌ آزار دهنده‌ یک‌ سلاح‌ خشونتی‌ عاطفی‌ باشد که‌ برخی‌ از مردان‌ برای‌ تنبیه‌ همسر یا دختر خود از آن‌ استفاده‌ می‌کنند. این‌ نوع‌ رفتار نیز باعث‌ خودباختگی‌ و از بین‌ رفتن‌ اعتماد به‌ نفس‌ و شخصیت‌ زن‌ می‌شود.




مشتری مداری

انون طلایی مشتری مداری " همیشه حق با مشتری است ".

«پیتزا دومینو» که در آمریکا شهرت فراونی دارد، در تبلیغات خود استانداردهای خاصی را معرفی می کند با این مضمون که « پیتزای مجانی در صورت عدم تحویل به موقع » یک پیتزا فروشی دیگر نیز وجود دار دکه شعارش این است که « بخورید اگر خوشتان نیامد پولش را پرداخت نکنید » .

اینها شعار نیست واقعیت های تمام عیاری است که امروزه سازمانها بر اساس آن همیشه حق را به مشتری داده اند.

" مشتری در آمریکا و در بریتانیا ، سلطان و همه کاره است. در ژاپن ، پادشاه است و بالاخره در هند رئیس است . چرا رئیس است؟ برای این که رییس می تواند در هر لحظه که بخواهد شما را اخراج می کند . هرگاه از شما و از کارتان راضی نباشد ، شما را کنار می گذارد." (1)

" عبارت «همیشه حق با مشتری است» را به لرد سنیزبری در بریتانیا نسبت می دهند اما گفته می شود که «جان وانامیکر» مالک یک فروشگاه بزرگ در فیلادلفیا نخستین کسی است که در دهه 1860 میلادی این عبارت را برای اولین بار به کار برده است" (2)

" همچنین عنوان شده است که : ؛ در اواخر قرن نوزدهم عبارت « مشتری پادشاه است The Customer is the king توسط جان نامیکر John Nomiker در آمریکا مطرح شد و مشتری مداری در بازار خرید و فروش رونق گرفت و مفهوم رضایت مشتری در مدیریت بازار جایگاه خاصی یافت". (3)

گفنه می شود اصطلاح «مشتری پادشاه است» که برای اولین بار در کشور انگلستان مطرح شد مبنا را بر این دارد که مشتری مقام و رتبه و درجه و اهمیت فوق العاده ای دارد و همچنان که به پادشاه احترام می گذارید و خدمت می کنید بایستی به مشتری نیز خدمت کنیم و احترام بگذاریم.

برای اینکه این اصطلاح بیشتر روشن شود مفهوم آن را می شکافیم. به طور کلی انگلیسی ها به پادشاه خود احترام خاص قائل هستند و همچنان که می بینیم نظام پادشاهی را تاکنون حفظ کرده اند و احتمالاً حفظ خواهند کرد. پادشاه و پادشاهی در نزد انگلیسی آنقدر اهمیت دارد که یکی از صاحب نظران می گوید تا سال 2020 فقط دو پادشاه در جهان باقی می ماند «یکی پادشاه انگلیس و دیگری پادشاه ورق پاسور».

بهر حال منظور از اصطلاح «مشتری پادشاه است» این است که همچنانکه به پادشاه احترام قائل هستید و برای رضایت او از هر تلاشی دریغ نمی ورزید برای مشتری نیز بایستی احترام قائل باشید و برای رضایت او از هیچ تلاشی دست برندارید.

در دهه های 40 و 1350 که سازمانها و وزارتخانه در ایران شکل می گرفت اصطلاح «ارباب رجوع» مطرح شد تا بتواند گویای زبان حال اصطلاح «مشتری پادشاه است» باشد.

مطرح شدن اصطلاح «ارباب رجوع» از آن باب بود که ایران در عصر ارباب و رعیتی به سر می برد و مردمان برای ارباب احترام و جایگاه خاص قائل بودند لذا اصطلاح ارباب رجوع به این معنی بود که همچنانکه به ارباب احترام قائل هستید به کسی که به سازمان شما مراجعه می کند احترام قائل باشید و برای رفع نیازهای او کوشا باشید.



همیشه حق با مشتری است حتی اگر حق با مشتری نباشد

به هر حال قانون طلایی مشتری مداری این است که :

( همیشه حق با مشتری است حتی اگر حق با مشتری نباشد)

به عبارتی دیگر " مشتری مداری دو قانون بیشتر ندارد قانون اول اینکه همیشه حق با مشتری است و قانون دوم اینکه اگر حق با مشتری نباشد به قانون اول مراجعه کنید" (4).



اما چرا همیشه حق با مشتری است؟

به نظر شما چه چیزی عامل این شده است که همیشه حق با مشتری باشد؟

Å نیاز ما به مشتری؟

Å اینکه بدون مشتری کار ما تعطیل است؟

Å و ...

به نظر می رسد دلیل اساسی اینکه همیشه حق با مشتری است این است که نادانسته های مشتری درباره ما، کالای ما و سازمان ما بسیار زیاد است و لذا بواسطه نادانسته های مشتری همیشه حق با مشتری است.

Å اینکه حقوق کارکنان پرداخت نشده است ارتباطی به مشتری ندارد.

Å اینکه کارکنان با یکدیگر هماهنگ نیستند به مشتری ارتباطی ندارد.

Å اینکه مواد اولیه نرسیده است به مشتری ارتباطی ندارد.

Å اینکه وام به شرکت شما تعلق نگرفته است به مشتری ارتباطی ندارد.

Å اینکه مدیر سازمان توانمند نیست به مشتری ارتباطی ندارد و هزاران عیب و ایراد دیگر که ممکن است کیفیت خدمات و کارهای شما را پائین بیاورد و مشتری را با مشکلاتی روبرو سازد ارتباطی به مشتری ندارد.

" مشکلات درون سازمانی، ارتباطی به مشتری برون سازمانی ندارد. برای مثال پرسنل با کارآیی کم و بی انگیزه، ضایعات فراوان، دوباره کاری ها، گروه های غیر رسمی درون سازمانی و مسائلی مشابه که سازمانها را از درون در معرض تهدیدات جدی قرار می دهند، به مشتری برون سازمانی ارتباطی ندارد. در حقیقت مشتری برون سازمانی عموماً خواستار کیفیت، قیمت، تحویل به موقع، سهولت ارتباط، خدمات، ایمنی و انعطاف پذیری، می باشند".(5)

بحران هویت



بحران هویت چیست؟
آیا از نقش خود در زندگی مطمئن نیستید؟ آیا حس می‌کنید که «خود واقعی‌تان» را نمی‌شناسید؟ اگر پاسخ شما به این دو پرسش مثبت است، شما احتمالاً دچار بحران هویت هستید. عبارت «بحران هویت» توسط اریک اریکسون به کار برده شد. او معتقد بود که این یکی از مهمترین تعارضاتی است که افراد در فرایند رشد با آن روبرو می‌شوند.
به گفته اریکسون، بحران هویت، زمانی روی می‌دهد که فرد کشف کند به شیوه‌های مختلف و متفاوتی به خود می‌نگرد. علاقه اریکسون به مقوله هویت از دوران کودکی او آغاز گشت. او در یک خانواده یهودی بزرگ شد و از لحاظ شکل ظاهری شبیه اهالی اسکاندیناوی بود و خودش حس می‌کرد که به هیچیک از این دو گروه تعلّق ندارد. مطالعات بعدی اریکسون درباره زندگی فرهنگی در میان اقوام بومی شمال کالیفرنیا و نیز اقوام بومی داکوتای جنوبی به او کمک کرد تا ایده‌هایش درباره رشد هویت و بحران هویت را نظم و ترتیب بخشد.
اریکسون، هویت را بدین گونه توصیف می‌کند: «مفهوم درونی و ذهنی از خود به عنوان یک شخص. در این کاربرد معمولاًکیفیت مشخص می‌شود، مثلاً هویت جنسی، قومی یا گروهی».
۲) پژوهش‌ها در زمینه هویت
در مراحل رشد روانی اریکسون، ظهور بحران هویت در خلال سال‌های نوجوانی روی می‌دهد که در آن، افراد بین احساس هویت از یکسو و نامشخص بودن و آشفتگی نقش از سوی دیگر تقلا می‌کنند. پژوهشگر دیگری به نام جیمز مارسیا نظریه اولیه اریکسون را بسط داده است. طبق نظر او و همکارانش، تعادل بین هویت و گم‌گشتگی، بر اثر «تعهد» سپاری نسبت به یک هویت به دست می‌آید. مارسیا همچنین یک روش مصاحبه برای ارزیابی هویت و نیز چهار وضع مختلف هویت ارائه نمود. این روش به سه حوزه مختلف کارکردی می‌پردازد: نقش شغلی، اعتقادات و ارزش‌ها و روابط جنسی.
● مراتب هویت
دستاورد هویتی هنگامی روی می‌دهد که یک فرد هویت‌های متفاوتی را درون خود کشف کرده و به یکی از آنها خود را متعهد ساخته است.
تعلیق وضعیت شخصی است که به طور فعال درگیر کشف هویت‌های مختلف درون خود است ولی هنوز به هیچکدام متعهد نشده است.
وقف وضعیت شخصی است که خود را به یک هویت متعهد ساخته بدون آن که برای کشف هویت‌های مختلف درونی خود تلاشی کرده باشد.
فقدان احساس هویت مستمر وضعیتی است که هیچکدام از بحران هویت یا تعهد سپاری به یک هویت مشخص وجود نداشته باشد.
پژوهشگران دریافته‌اند که آن‌هایی که به یک هویّت، تعهد قوی می‌سپارند، در مقایسه با بقیه، شادتر و سالمترند. کسانی که فاقد احساس هویت مستمر باشند، خود را در این جهان در مکان ثابتی حس نمی‌کنند و به جستجوی به دست آوردن حس هویت برنمی‌آیند.
در دینای امروز که تغییرات آهنگ شتابانی دارد، بحران هویت بسیار بیشتر از زمان اریکسون وجود دارد. کشف جنبه‌های مختلف درونی خود در زمینه‌های مختلف زندگی، شامل نقشی که در محیط کار، خانواده و روابط دوستانه داریم، می‌تواند به ما در تقویت هویت شخصی کمک کند.





ارتباطات و توسعه

ارتباطات و توسعه " ، حوزه ای از مطالعات ارتباطی است که بخصوص پس از جنگ جهانی دوم مورد توجه صاحب نظران و اندیشمندان و نیز کشورهای تازه استقلال یافته یا در حال توسعه قرار گرفت" 1 این موضوع از آن روی اهمیت و گسترش یافت که تکنولوژیهای جدیدارتباطی اهمیت فوق العاده ای بخصوص در توسعه اقتصادی پیدا کرد .

« در دهه های 50 و 60 نوعی خوش بینی نسبت به تاثیر رسانه ها در توسعه بوجود آمده بود که عمدتاً براساس الگوهای غربی نوسازی ایجاد شد اما پس از آن (از دهه 80 به بعد) به کمک تحقیقاتی که در محتوای رسانه ها و حوزه ارتباطات بین الملل انجام شد این خوش بینی کمرنگ شد».2

البته می توان گفت: «اکثر صاحب نظران در تأثیر گذاری رسانه ها اشتراک نظر دارند اما آنچه که نظرات مختلف را از هم تفکیک می کند نوع و ماهیت تأثیر است»3.



ارتباطات؛ سلطه یا توسعه

بحث اساسی این است که آیا ارتباطات و رسانه ها تسهیل کننده ، توسعه هستند یا تنها منجر به این مهم می شوند که به عنوان یکی از اساسی ترین ابزارهای کشورهای توسعه یافته در مصرفی شدن کشورهای کمتر توسعه یافته عمل کنند.

واقعیت این است که رسانه ها عامل اصلی و اساسی توسعه سیاسی هستند اما ابزار اساسی و بنیانی بوده اند که کشورهای کمتر توسعه یافته را از نظر اقتصادی وابسته و مصرف زده کرده اند.

در بعد توسعه اجتماعی نیز در کشورهای کمتر توسعه یافته ، از خود بیگانگی و از خود باختگی را درپی داشته اند و در ابعاد فرهنگی به اشاعه و سلطه فرهنگ کشورهای توسعه یافته (غربی) در کشورهای ذکر شده پرداخته اند.

حال سئوال اساسی این است که ارتباطات توسعه بخش است یا سلطه بخش؟



الف) ارتباطات توسعه بخش (خوش بینانه)

اکثر صاحب نظران و اندیشمندان در دهه های 50 و 60 دیدگاهی خوشبینانه به تاثیرات رسانه ها داشتند و حتی بر این باور بودند که با توسعه رسانه ها و بهره وری از آن ، توسعه و بخصوص توسعه اقتصادی رونق و سرعت خواهد گرفت. با این تصور کلی که گسترش وسایل ارتباط جمعی به توسعه اجتماعی و توسعه اجتماعی به توسعه اقتصادی منجر می شود.

دانیل لرنر ، ویلبر شرام و اورت راجرز از جمله سردمداران نظریات خوش بینانه هستند که وسایل ارتباط جمعی را بعنوان محرک اصلی توسعه اجتماعی ( آگاهی ) و بالطبع آن توسعه اقتصادی می دانند.

از الگوی آنان بعنوان الگوی علت – معلولی ، خطی و یا الگوی حاکم یاد می شود.



ب) ارتباطات سلطه بخش (بدبینانه)

به نظر مخالفان نظریات خوش بینانه ، جریان یکسویه و عمودی پیام از سوی وسایل ارتباط جمعی با انعکاس گسترده اخبار یکسویه به سلطه امپریالیسم خبری انجامیده است این امپریالیسم با گسترش ابعاد دیگر پیام به سلطه ارتباطی یا سلطه ارتباطات در جهان انجامیده است و سلطه ارتباطات به همراه تولید و توزیع انبوه کالاها و مصنوعات فرهنگی دیگر , سلطه فرهنگی را در پی داشته است.

از اصحاب مکتب فرانکفورت ، هربرت شیلر و هاملینگ می توان بعنوان کسانی نام برد که با این جریان همسوی هستند.

توسعه سیاسی و ارتباطات ، توسعه اقتصادی و ارتباطات و توسعه اجتماعی و ارتباطات محور اصلی می تواند بعنوان مباحثی جداگانه مورد مطالعه قرار گیرد.

تلفن همراه و صاحبان مودب

) وقتى در جلسه، دادگاه، رستوران، یا سایر مکانهاى شلوغ هستید، تلفن خود را روى حالت پیغامگیر بگذارید تا پیغام ها را ضبط کند.
2) اگر در طول یک جلسه یا موقعیت مشابهى باید با تلفن همراه صحبت کنید، عذر خواهى کنید و جاى خلوتى را براى حرف زدن پیدا کنید.
3) با همان حالتى که همیشه حرف مى زنید حرف بزنید، آدم ها موقع حرف زدن با تلفن بى سیم معمولاً بلندتر از حالت عادى حرف مى زنند و اغلب توجه ندارند که این رفتارشان چقدر مى تواند براى دیگران ناخوشایند باشد.
4) وقتى در حضور دیگران حرف مى زنید با عصبانیت حرف نزنید. مکالماتى که احتمالاً احساسى هستند باید در جایى انجام شوند که مزاحم یا مخل آرامش دیگران نباشد.
5) وقتى درباره مسائل خصوصى یا برخى موضوعات کارى بحث مى کنید با احتیاط حرف بزنید. هیچ وقت معلوم نیست چه کسانى صداى شما را مى شنوند.
6) اگر برایتان مقدور نیست که تلفن تان در دسترس نباشد از سیستم هایى استفاده کنید که به شما اجازه مى دهد بدون این که مزاحمتى فراهم کنید در دسترس باشید. در مکان هایى مثل سینما یا اماکن مذهبى، سیستم لرزش، بدون ایجاد مزاحمت براى دیگران ، شما را از برقرارى تماس آگاه مى کند. خیلى از تلفن هاى بى سیم دکمه اى براى خاموش کردن صداى زنگ دارند که از ایجاد مزاحمت جلوگیرى مى کند.
7) از سرویس مخابره متن استفاده کنید. این سرویس سریع و بى صدا در حال حاضر به طور گسترده در حوزه مشاغل کاربرد پیدا کرده و موجب حفظ جریان مبادله اخبار و اطلاعات مى شود، بدون آن که نیازى به جواب دادن تلفن یا گوش کردن به پیغامگیر باشد.
8) افرادى را که در حضور شما هستند باید بر تلفن هایى که مى خواهید بزنید یا مى خواهید جواب بدهید ارج بشمارید. اگر منتظر تلفن هستید که امکان به تعویق انداختنش وجود ندارد، بموقع به اطرافیان خود اطلاع بدهید و وقتى تلفن زنگ زد عذر خواهى کنید.
9) اگر فردى با تلفن همراهش در جمع ایجاد مزاحمت مى کند برخورد علنى نکنید. اگر لازم شد، بى سر و صدا موضوع را به اطلاع یک مسؤول برسانید.
10) مقررات مکالمه با تلفن همراه هنگام رانندگى را رعایت کنید. وقتى وسیله نقلیه تان در حال حرکت نیست به تلفن ها بپردازید. در ترافیک سنگین یا در شرایط رانندگى خطرناک تلفن نزنید و به تلفن جواب ندهید. ازگوشى هاى بى نیاز از دخالت دست استفاده کنید تا حواستان بیشتر به حفظ ایمنى همیشه مهمترین زنگى باشد که در گوش شما طنین انداز مى شود.

روانشناسی و آسیب شناسی ارتباطات اینترنتی

ارتباط
ارتباط از اصطلاحاتی است که در نگاه اول نیازی به تعریف ندارد ولی بعد از دقت و بررسی متوجه می شویم که:

1- ارتباط یک فرایند است 2- ارتباط یک تبادل است 3- اجتناب ناپذیر است.4- هدفمند است.
5 - چندبعدی است. 6- برگشت ناپذیر است.

البته دنیای مجازی اینترنت با جهان واقعی و روابط اجتماعی و میان فردی که ویژگی های آن در بالا ذکر گردید تفاوتهای زیادی دارد. با ورود اینترنت به زندگی افراد، گروه ها و روابط در قلمرو اینترنت مرزهای روابط انسانی را در ابعاد زمانی و کیفی امتداد داده است. در مورد اینکه آیا باید روابط اینترنتی را ارتباطاتی واقعی محسوب کرد و یا خیر اختلافاتی وجود دارد . با این وجود چه ما این روابط را واقعی و چه مجازی تلقی کنیم ، قسمتی از زندگی افراد و روابط آنها را تشکیل داده اند.
ویژگیهای روانشناختی منحصر به فرد دنیای مجازی اینترنت:
1- حس های تقلیل یافته : بر خلاف ارتباطات واقعی که انسانها برای ارتباط از پنج حس خود استفاده می کنند، در محیط اینترنت ، ارتباط محدود به حواس دیداری و شنیداری و ترکیبی از آن دو می باشد.
2- متن نویسی : در ارتباطات ایمیلی و یا سایر ارتباطات متنی تقلیل حس ها بیشتر به چشم می خورد.
3- انعطاف پذیری هویت: فرد می توان از طریق تایپ متن، هویت واقعی خودش را آشکار و یا هویت های خیالی برای خودش انتخاب نماید و یا کاملاً ناشناس بماند.
4- ادراکات تغییر یافته: افراد می توانند با خواندن ایمیل یا متن دیگران ، در اتاق های گفتگوی همزمان ذهنشان را به ذهن دیگران پیوند زنند و یا می توانند به طور همزمان چیزهایی را از خلأ بوجود آورند که تجربه ای فراواقع گرایانه است ، این وضعیت خودآگاهی بیشتر به رؤیا شباهت دارد. از جمله ویژگیهای دیگر می توان به موقعیت های برابر، فضای متعالی ، قابلیت انعطاف زمانی، چندگانگی اجتماعی، قابلیت ضبط کردن و اختلال رسانه ای اشاره کرد.

آسیب شناسی ارتباطات اینترنتی
دکتر «جان سولر» در مقاله ای تحت عنوان «استفاده سالم و آسیب زا از اینترنت» به بررسی نقش انگیزه های ناهشیار انسان دراستفاده آسیب زا از اینترنت می پردازد. اشتیاق و علاقه ی مؤثر فرد نسبت به اینترنت از نظر آسیب شناختی می تواند سالم، اعتیاد آور و یا چیزی بین آن ها باشد. عوامل مختلفی تعیین می کنند که فرد در کجای این پیوستار قرار دارد همچون نیازهای اساسی فرد وتأثیر فعالیت های اینترنتی بر آنها:
1) تعداد و نوع نیازهای موجود: نیازها می توانند روانشناختی ، بین فردی ، درون فردی و یا معنوی باشندکه از طریق کوشش های اینترنتی نشان داده می شوند.
2) میزان محرومیت نیازهای اساسی: هر چه یک نیاز اساسی بیشتر ناکام بماند یا انکار و یا نادیده گرفته شود، آمادگی فرد برای اینکه آن را در هر جا و هر طریقی که بتواند ارضا نماید بیشتراست.
3) نوع فعالیت اینترنتی: انواع مختلف فعالیت های اینترنتی می تواند از نظر نوع تأثیری که بر نیازها دارند، بسیار متنوع باشند، محیط هایی که ترکیبی از امکانات را دارا هستند می توانند طیف وسیعی از نیازها را مخاطب سازند و در نتیجه جذاب تر باشند.
4) تأثیر فعالیت اینترنتی : سلامت و تندرستی، موفقیت در کار و داشتن روابط خشنوده کننده با همسالان، دوستان و ... همگی از خصوصیات مهم کارکرد انطباقی است. این که این ویژگی ها تا چه اندازه بوسیله استفاده از اینترنت درمعرض آسیب قرار گیرند و تا چه اندازه از بین می روند، عمق آسیب شناسی اینترنت را نشان می دهد.
5) احساسات درونی پریشانی و اضطراب: احساسات رو به تزاید افسردگی، نومیدی، سرخوردگی، از خود بیگانگی ، گناهکاری و شرمساری و خشم می توانند از علایم هشدار دهنده استفاده آسیب زا از اینترنت باشد.
6) سابقه و مرحله درگیری با اینترنت: کاربران جدید ممکن است فریفته فرصت های فریبنده ای شوند که فضای مجازی اینترنت فراهم می آورد. سرانجام تازگی و جذابیت عیاشی اینترنتی کاهش می یابد و با رسیدن به مرحله اعتیاد ممکن است وظایف فرد در زندگی واقعی مختل شود.
نیاز جنسی ، نیاز به یک حالت هوشیاری دگرگون، نیاز به پیروزی و تسلط ، نیاز به تعلق داشتن، نیاز به خودشکوفائی و ارتباط می تواند عوامل مناسبی برای درگیر شدن با اینترنت باشد.
اعتیاد به اینترنت:
اختلال اعتیاد به اینترنت ، یک اختلال روانشناختی است که با تاب و تحمل فرد و گوشه گیری او در ارتباط است. اختلالات عاطفی و قطع روابط اجتماعی ره آورد اعتیاد به اینترنت است. افراد معتاد به اینترنت مانند سایر معتادان، همه ی فکر و ذکرشان را معطوف به اینترنت کرده اند و از کارهای روزمره شان غافل شده اند.
نشانه های اعتیاد به اینترنت: فقدان کنترل، دروغ گفتن ، پیامدهای منفی برای خود و خانواده، رفتار نادرست، کامپیوتر اولین اولویت زندگی ، نشئگی ، ناامیدی ، تثبیت ، گریزگری ، بالا رفتن مخارج

روش های درمان اعتیاد به اینترنت:
1- شکستن عادات فردی 2- برای پرکردن اوقات خود کارهای دیگری در نظر بگیرید.
3- پیدا کردن افرادی برای صحبت کردن با آنها 4- مسایل زیر بنایی را جستجو کردن
5- درخواست کمک از متخصصین

هرزه نگاری:
پورنوگرافی یا هرزه نگاری ریشه یونانی دارد و به معنای «نوشتن در مورد روسپی ها» ست. با ورود تکنولوژی های جدید امکان ساختن و ذخیره کردن تصاویر و اصوات فراهم گردید و پخش آنها در سطح وسیعی امکان پذیر شد. تکنولوژی کامپیوتر تولید هرزه نگاری را به صورت یک صنعت خانگی پیشرفته در آورده است. اینترنت یک عامل عمده پیشرونده در استثمار جنسی کودکان شده است. تولید هرزه نگاری کودک مصنوعی یا هرزه نگاری ساختگی که در آنها هیچ انسان واقعی شرکت ندارد چالشی را در راه منع هرزه نگاری کودک ایجادکرده است.
در اسلام هرزه بینی به شدت نهی شده است و دستورات صریح دینی در این مورد کامل و روشن است. امروزه پالایش اینترنت از طریق ساختن نرم افزارهایی که بتواند سایت های حاوی مطالب جنسی و غیر اخلاقی را فیلتر کند نیز مد نظر قرار گرفته است.
گروه روانشناسی استان اصفهان
زمستان 85