بحران هویت

هویت انسان در گرو عضویتش در گروه اجتماعی شکل می‌گیرد و در صورتی فرد با هویت اجتماعی قلمداد می‌شود که به گروه اجتماعی که در آن عضویت دارد، تعلق خاطر و دلبستگی داشته باشد. مانند محله که اگر به مثابه یک گروه اجتماعی قلمداد و اعضا نسبت به آن تعلق خاطر داشته باشند، می‌تواند هویت اعضای خود را شکل دهد. اما بحثی که در این میان مطرح است اینکه وقتی سخن از «گروه اجتماعی» به میان می‌آید،‌دو مفهوم نقش و هنجار اجتماعی مطرح می‌شود. نقش، همان وظیفه و عملی است که فرد در گروه به آن موظف است. مثل پدر یک خانواده که نقش سرپرستی خانواده را برعهده دارد و مفهوم دیگر، هنجار یا همان قانون و مسائلی که تخطی از آن جایز نیست و باید طبق آن، فرد در گروه عمل کند. بصورت اجمالی می‌توان گفت که نمی‌توان فرد را عضو یک گروه دانست، اما برای او نقش و هنجار تعریف نکرد و او را در تعامل با این دو مفهوم متصور نشد. اساساً که یک گروه شبکه‌ای از انتظارات متقابل اجزاء تشکیل‌دهنده در نقش و منزلت‌های خاص است.
به‌طور کلی وقتی هنجارها و ارزش‌های فرد،‌متجانس و همخوان با هنجارها و ارزش‌های گروه اجتماعی باشند، تعارض و به قول معروف بی‌هویتی اجتماعی به وجود نمی‌آید. شاهد مثال گفته‌مان را می‌توانیم در محله خود ببینیم. منطقه ۱۱ بخش بزرگی از تهران قدیم را دربرمی‌گیرد. کوچه‌ها و خیابان‌هایش را از همه گذشته‌های دور به یاد دارند و اگر یک شهروند منطقه۱۱، روزی از این محله برود، به همگان خواهد گفت که به‌طور مثال، زمانی ساکن امیریه،‌منیریه یا میدان رازی بوده است. این اصالت و تعلق خاطر فرد را به گروه اجتماعی محله‌اش می‌نماید. وقتی محله،‌گروه اجتماعی قلمداد می‌شود بنابراین شهروندی عبارت از وظایف حقوقی است که متوجه اوست و در این حال قوانین شهری نیز هنجار اجتماعی شناخته می‌شوند. و اگر یک هم‌محله‌ای نقش شهروندی و وظایفی را که در قبال آن برعهده دارد مثل احترام به حقوق دیگران،‌آداب همسایگی و ... را رعایت کند، تعارض میان نقش‌ها و هنجارهای فرد با گروه به وجود نمی‌آید و حلقه مفقوده دیگری از بحران هویت، کشف می‌شود.

چگونه غم جدایی را تحمل کنیم

ر چرخه طبیعت ، پدیده از دست دادن ، عنصری ضروری و در خور توجه است . غنچه های گل سرخ در پی استحاله جوانه ها ، سبز شدن گیاه در پی دگردیسی دانه و آغاز روز در پی رفتن شب پدید می آید . این همه حکایت از بازآفرینی های مکرری دارد که در پی هر از دست رفتن در چرخه آفرینش پدید می آید .
همین حالت در زندگی انسان نیز وجود دارد . بندرت می توان در زندگی به دست آوردنی را یافت که از دست دادنی را به همراه نداشته باشد .
با این پیشینه ذهنی می توان به شناسایی انواع خلا های عاطفی پیش آمده در زندگی پرداخت . برای مصادیق از دست دادن های آشکار می توان به مواردی همچون مرگ عزیزان ، قطع رابطه عاشقانه ، جدایی و طلاق ، اخراج از کار ، بی پولی ، و...اشاره کرد .
احساس تردید میان داشتن و نداشتن نیز خود نوعی از دست دادن است ، حتی اگر اوضاع بهبود یابد . بطور مثال : فرد مورد علاقه تان با شما تماس بگیرد و دو باره به عشق ابدی خود اعتراف کند و ... باز هم این حس سرگردانی و تردید وجود دارد و باید این تردید را نوعی از دست دادن تلقی کنیم .
چنانچه در مرز بین داشتن و نداشتن هستید و در این میان احساسی ناپیدا در شما نوید امید می دهد ، بهتر است به جای پرداختن به این احساس امیدواری متزلزل ، آن را خاتمه دهید و این پایان را به ترتیبی اعلام و به ادامه زندگی و رشد و شکوفایی خود بپردازید  

احساسی که پس از هر از دست دادن پدید می آید
  

علاوه بر احساس درد ، افسردگی و اندوهی که آشکارا در فرد پدید می آید ؛ واکنش های دیگری نیز بر اثر از دست دادن گریبانگیر فرد می شود که از آن جمله می توان به احساس درماندگی ، هراس ، خلاء ، ناامیدی ، بدبینی ، بیقراری ، خشم ، گناه ، آسیب پذیری و همچنین از دست دادن تمرکز ، امیدواری ، انگیزه و انرژی و نیز بی اشتهایی یا پر خوری ، کم خوابی یا پر خوابی ، تغییراتی در انگیزه جنسی و در نهایت بی حوصلگی و خستگی ، کندی در محاوره و راه رفتن اشاره نمود که در طول مرحله از دست دادن و یا پس از آن ، انتظار بروز تمامی این علائم یا بخشی از آنها طبیعی است .
این حالات ، بخشی از روند طبیعی بهبود یافتن تدریجی جسم است . بهتر است با این تغییرات مبارزه نکنید ، بلکه آنها را لمس کنید .

مراحل بهبودی  
  

عوارض ناشی از پدیده از دست دادن در افراد طی سه مرحله بطور متمایز و همزمان بهبود خواهد یافت . این مراحل عبارتند از :
1 - شوک یا ضربه ناگهانی ، انکار ، کرختی
2 - ترس ، خشم ، افسردگی
3 - درک ، پذیرش ، پیشروی

ضربه ناگهانی ، انکار ، کرختی
ما قادر به درک آنچه که برایمان اتفاق افتاده نیستیم . ضمیر ناخود آگاه مان دائما آن را انکار می کند و نخستین کلماتی را که پس از شنیدن خبر به زبان می آوریم `چی ؟` و ` آه ، نه ! ` است . گاه موضوع را فراموش می کنیم و هر بار که دوباره به خاطر می آوریم ، مبهوت می شویم . در این میان ، سیستم دفاعی بدن در مقابل درد شدید ، ضربه ناگهانی و نیز کرختی و سستی فعال می شود .

ترس ، خشم ، افسردگی
ترس ، خشم و افسردگی ، حالات و واکنش هایی هستند که با پدیده ` از دست دادن ` ارتباط نزدیکی دارند . اگر اندوه ، ترس و ناامیدی هر از گاه بر شما هجوم آورد ، همراهی اش کنید ، اما نه برای زمانی طولانی . آن را بپذیرید ، اما خود دعوتش نکنید .

درک ، پذیرش ، پیشروی
زندگی ما همچون گذشته جریان دارد و حالت جسمی و روحی ما رو به بهبودی است و ذهن ما این واقعیت را که بدون از دست رفته مان نیز قادر به ادامه زندگی هستیم پذیرفته و ما را به سمت مرحله جدیدی از زندگی مان سوق می دهد . در موقع بتدریج قادر خواهیم بود سه مرحله بهبودی را بدون توجه به فقدان از دست رفته مان پشت سر بگذاریم .
بهتر است بدانیم از دست دادن ، از دست دادن است ؛ مهم نیست علت آن چه باشد . هر گاه کسی یا چیزی را که دوست می داریم از ما گرفته شود و یا به ما داده نشود ، معنای آن دوری و از دست دادن است . تنها نکته مهم در درمان انواع مختلف از دست دادن ها ، عمق احساس اندوه و مدت زمانی است که صرف درمان آن می شود . هر چه از دست رفته مان عزیزتر باشد ، شدت اندوه ما نیز بیشتر خواهد بود و نیز برای گذر از مرحله ای به مرحله دیگر مدت زمان بیشتری صرف می شود .در از دست دادن های جزیی ( مانند گم کردن شی مورد علاقه ) ممکن است ، سه مرحله کسب بهبودی ظرف چند دقیقه به وقوع بپیوندد ، در حالی که برای از دست دادن های بزرگی ( مانند فرد مورد علاقه ) گاهی سال ها زمان صرف شود .


زنده خواهید ماند

بدون شک بهبود خواهید یافت . مسیر بهبودی نیز همچون روند زندگی ، آغاز ، میانه و پایانی داشته که بهتر است از ابتدا به یاد داشته باشید که پایانی نیز وجود دارد و چندان دور نیست . مطمئن باشید بهبود خواهید یافت ؛ زیرا طبیعت یاوری است قدرتمند که جانب شما را دارد . همواره به خود بگویید :` من زنده ام و زنده خواهم ماند . ` حقیقت دارد ، زنده ای و زنده خواهی ماند .

جدایی را بپذیرید!  
  
بی گمان تلاش وسیعی برای باور و یا انکار وقوع حادثه جدایی از خود بروز خواهید داد . اما بهتر است حقیقت را بپذیرید و بدانید که واقعا یک جدایی در زندگی شما رخ داده است . ممکن است از خود سوال کنید که آیا به اندازه کافی توانایی تحمل این مصیبت را دارید ؟ بهتر است بدانید که شما به اندازه کافی نیرومند هستید . زندگی نیز جریان داشته و شما در آن حضور دارید .

این رنج فقط از آن شما نیست
  

شکست و از دست دادن ، بخشی از زندگی ، زنده بودن و انسان بودن است که همگان آن را تجربه کرده اند ؛ تنها وظیفه ما این است که مسیر شکست به پیروزی را تا حد امکان سریع ، به نرمی و با شهامت پشت سر بگذاریم .
بهتر است بدانید که در این راه تنها نیستید . بیش از شش میلیارد نفر در این کره خاکی ، همچون شما در دوران فراق بسر می برند و بد نیست بدانید که وجود همدلی در رنجی مشترک ، از شدت درد آن می کاهد .

احساساتی بودن خوب است  
  

اگر احساس سردرگمی و کرختی می کنید ، نگران نباشید . پس از هر از دست دادنی ، ممکن است تا مد تها در حالت شوک به سر برید . از این حالت وحشت نکنید . ممکن است از خود بپرسی : ` آیا موفق خواهم شد ؟ ` ، ` آیا دوباره عاشق خواهم شد ؟ ` ، ` ممکن است یک بار دیگر به چیزی دل ببندم ؟ ` این سوال ها و نظیر اینها ، نگرانی های آشنایی هستند که در پی ` از دست دادن ` ایجاد می شوند ، می توانید آنها را حس کنید ، اما بهتر است باورشان نکنید . گاه پیش می آید که هیچ احساسی نداشته باشید که این هم جای نگرانی ندارد .
ممکن است در طول این دوره احساسات و حالاتی چون غم ، خشم ، شکست ، فرسودگی ، آشفتگی ، گمگشتگی ، باختن ، بلاتکلیفی ، درهم شکستگی ، پستی ، گیجی ، حماقت ، نفرت شدید از خود و دیگران ، حسد ، میل به خودکشی ( احساش خوب است ، اما عمل به آن اشتباه است ) ، افسار گسیختگی ، تهوع ، عصبانیت شدید و ... در شما پدید آید که همگی آنها بخشی از روند رو به بهبودی شماست . بگذارید با احساس آنها بهبود یابید ، نگران نباشید .

خود را محکوم و تحقیر نکنید !
  

شما انسان شایسته ، ارزشمند ، خوب و حتی فوق العاده ای هستید. ممکن است ضربه ای بر بدنه اتکاء به نفستان وارد شده باشد و یا افکارتان سرشار از احساس گناه ، محکوم بودن و احساس حقارت باشد ، بهتر است نگران نباشید ؛ زیرا ، این حالات کاملا طبیعی و ناشی از فشار روانی است که با آن دست به گریبان هستید . نیازی نیست ذهنتان را بر افکار پوچ و منفی متمرکز کنید و خود را با ` اگرهایی ` چون ` اگر این کار را نکرده یا کرده بودم ، در این وضعیت اسفناک عاطفی قرار نمی گرفتم ` تنبیه کنید .
طبع شما بلند تد از زخم عاطفی کوچکی است که اکنون گریبانگیر شما است . آن را رها کنید و بدانید که : در زیر پوشش این دل نگرانی و آشفتگی ظاهری ، یک انسان قدرتمند ، دانا ، شایسته و فوق العاده نهان است و او کسی جز شخص شما نیست .

خود را محکوم و تحقیر نکنید !  
  

شما انسان شایسته ، ارزشمند ، خوب و حتی فوق العاده ای هستید. ممکن است ضربه ای بر بدنه اتکاء به نفستان وارد شده باشد و یا افکارتان سرشار از احساس گناه ، محکوم بودن و احساس حقارت باشد ، بهتر است نگران نباشید ؛ زیرا ، این حالات کاملا طبیعی و ناشی از فشار روانی است که با آن دست به گریبان هستید . نیازی نیست ذهنتان را بر افکار پوچ و منفی متمرکز کنید و خود را با ` اگرهایی ` چون ` اگر این کار را نکرده یا کرده بودم ، در این وضعیت اسفناک عاطفی قرار نمی گرفتم ` تنبیه کنید .
طبع شما بلند تد از زخم عاطفی کوچکی است که اکنون گریبانگیر شما است . آن را رها کنید و بدانید که : در زیر پوشش این دل نگرانی و آشفتگی ظاهری ، یک انسان قدرتمند ، دانا ، شایسته و فوق العاده نهان است و او کسی جز شخص شما نیست .