تحمل عقاید

یک سوال تکراری ما چقدر عقاید یا نظراتی را که نمی پسندیم تحمل می کنیم و می پذیریم؟چقدر به عقاید هم احترام می گذاریم؟برای ما زیاد اتفاق افتاده که دوستان یا نزدیکانمان به ما بگویند که فلانی این رفتار یا کار تو به نظر من اشتباه است و به نظرم اگر اینگونه باشی بهتر است و ما شاید در ظاهر نظراتشان را بپذیریم اما در باطن ناراحت و عصبانی می شویم و گاهی اوقات هم می گوییم کارشان به جایی رسیده که ما را نصیحت می کنند در حالی که خودشان سراپا اشتباه هستند من کاری را که فکر می کنم درست است انجام می دهم و به نظرات دیگران هم کاری ندارم البته این خیلی خوب است که ما کارهایی که انجام می دهیم به درست بودنشان اطمینان داریم اما هیچکدام از ما کامل و بی نقص نیستیم و قطعا دارای عیبهایی هستیم که گاهی خودمان از آن اطلاع داریم و گاهی هم بی اطلاعیم و کاری را که به نظرمان درست می آید امکان دارد اشتباه باشد به هر حال هیچ چیز و هیچ کس خوب مطلق و بد مطلق نیست و به قولی حتی خار هم زیباییهای خاص خودش را دارد و حتی همه گلها هم زیبا نیستند پس چه اشکالی دارد که نظرات و عقاید دیگران را بشنویم و اگر قبول نداریم با دلیل و منطق بگوییم نه اینطور نیست و آن را رد کنیم و از نسبت دادن حرفهای مذموم و زشت به دیگران بپرهیزیم با این کار دیگران هم وقتی از آنها انتقاد می کنیم مثل ما رفتار می کنند وهیچگاه به خود نگوییم که چون دیگران تاب تحمل عقاید مخالف را ندارند چه ضرورتی دارد ما داشته باشیم به امید روزی که همه به عقاید هم احترام بگذارند و آنها را با دلیل رد کنند و یا با دلیل و منطق بپذیرند

تخریب شخصیت

مساله ای که اخیرا شدیدتر شده است مساله تخریب شخصیت است که بیشتر در اموری که مساله قدرت و یا انتخابات در میان باشد محسوس است همیشه در جامعه عده ای وجود دارند که چون می دانند برای رسیدن به مقامی شایستگی ندارند با ایجاد تبلیغات منفی و تخریب وجهه و شخصیت رقبایشان سعی دارند آنها را بد جلوه دهند و از رقابت خارج کنند تا خودشان به قدرت برسند در حالی که مشخص است که هیچ کس با تخریب وجهه و شخصیت دیگران نمی تواند شایستگی و لیاقت خود را ثابت کند چون تخریب دیگران کاری است که از عهده هر کسی برمی آید ولی اثبات شایستگی و لیاقت کاری است که هر کسی از عهده آن بر نمی آید بنا بر این بهتر نیست به جای اینکه یکدیگر را زیر سوال ببریم و همدیگر را بد جلوه دهیم دلایلی برای اثبات تواناییها و شایستگی های خودمان ارایه کنیم و از دادن نسبت ها و خصوصیات دروغ و کذب به یکدیگر بپرهیزیم

معتاد و مجرم

ما در جامعه شعار می دهیم معتاد مجرم نیست ولی چند اداره یا سازمان یا شرکت می شناسید که شخصی را که قبلا معتاد بوده است و اکنون معتاد نیست استخدام کنند ؟ توجیه شان برای استخدام نکردن سابقه اعتیاد شخص است ولی با این کار معتادی که اعتیاد را کنار گذاشته است چگونه امید داشته باشد به جامعه بازگردد و زندگی جدیدی را شروع کند وقتی می بیند که شرایطش در زمان اعتیاد با زمان ترک آن تفاوتی ندارد دوباره به سمت اعتیاد باز می گردد و دیگر هیچ معتادی حتی اگر قصد ترک را هم داشته باشد با دیدن این شرایط که جامعه او را حتی در صورت ترک اعتیاد طرد می کند از ترک اعتیاد منصرف می شود جامعه باید هم معتادانی را که قصد ترک دارند کمک کند تا به این هدف برسند و هم شرایط بازگشت به جامعه را برایشان فراهم کند در این صورت معتادان دیگر هم وقتی می بینند اگر ترک کنند جامعه از آنها استقبال می کند و آنها را می پذیرد به ترک کردن دایمی و همیشگی اعتیاد تشویق می شوند و می توان به محدود شدن معتادان جامعه امیدوار بود پس بیایید دیدمان نسبت به آنها را تغییر دهیم و به آنها در ترک اعتیاد کمک کنیم و آنها را رها و طرد نکنیم

زندگی مستقل

روی صحبتم با بعضی از پدرها و مادرها است که به فرزندان جوانشان اجازه مستقل تصمیم گرفتن را نمی دهند دایما به آنها می گویند این را بخور آن را نخور این را بپوش آن را نپوش این کار را بکن آن کار را نکن و ... من مخالف نظارت والدین بر اعمال فرزندان جوانشان نیستم ولی نظارت و سختگیری و اجبار بیش از حد نتیجه معکوس دارد همانند آزادی دادن بیش از اندازه . ولی والدین محترم شما که همیشه نمیتوانید بر فرزندانتان نظارت کنید و آنها را امر و نهی یا نصیحت کنید باید اجازه بدهید آنها به تنهایی بتوانند مسایل و سختی های زندگی را تجربه کنند تا در آینده بتوانند زندگی مستقلی تشکیل دهند و به خودشان تکیه کنند با امر و نهی و یا نصیحت های بیش از اندازه شما آنها همیشه وابسته به دیگران خواهند بود و هیچگاه مستقل نخواهند شد و سربار دیگران می شوند و همیشه تابع تصمیمات دیگران هستند و از خود اراده ای ندارند .
باید این واقعیت را بپذیرید که آنها بالاخره روزی باید از شما جدا شوند و مستقل زندگی کنند و به عبارت بهتر برای خوشان زندگی کنند پس چه بهتر که شما آنها را برای رسیدن به این هدف کمک کنید و آماده سازید امیدوارم جوانان بتوانند مستقل زندگی کنند و آینده خود را خوشان بسازند

آرزوها

کاش همه چیزها تصورات ما بودند و هیچ چیز واقعی وجود نداشت
کاش همه انسانها مثل پینوکیو بودند وقتی دروغ می گفتند دماغشان دراز می شد
کاش زندگی مثل دوربین فیلمبرداری دکمه عقب رفتن داشت
کاش هر کس هر کاری از دستش بر می آمد برای کمک به دیگران انجام می داد
کاش انسانها مثل آینه ها صداقت داشتند و صاف و ساده بودند

حریم خصوصی

مساله تکثیر فیلمهای خصوصی زندگی مردم چند ماهی است که شدت گرفته است و متاسفانه هر از چند گاهی می شنویم که فیلمی خصوصی از فلان بازیگر منتشر شده است و به محض شنیدن این موضوع عده ای که متاسفانه تعدادشان هم کم نیست این فیلمها را بین خودشان و دوستان و آشنایان و نزدیکانشان مبادله می کنند و با افتخار هم برای دیگران تعریف می کنند که مثلا ما فلان فیلم را از فلان بازیگر دیده ایم و نمی دانستیم که این بازیگر این طور وضعی داشته است و بعد از انتشار هم در مورد واقعی و غیر واقعی بودن آن بحث می شود می خواهم بگویم حتی اگر این فیامها واقعی هم باشند کسی اجازه ندارد به حریم خصوصی دیگران تجاوز کند و آبرو و حیثیت انسانی را از بین ببرد این کار هم از نظر دینی و هم از نظر انسانی و اخلاقی کاری مذموم و ناپسند است من در روزنامه ای خواندم که متاسفانه عده ای از نزدیکان خود در مجالس خانوادگی فیلمبرداری می کنند و آن را برای کسب سود و درآمد می فروشند به افرادی که کارشان تکثیر این گونه فیلمها است که نه تنها در جامعه آنها را منتشر می کنند بلکه بر روی سایتهای اینترنتی هم برای دانلود یا تماشا قرار می دهند و در آمدشان از این راه تامین می شود جدا از ناپسند و قبح بودن این کار باعث فروپاشیدن خانواده ها هم می شود امیدوارم دیگر شاهد این معضل اجتماعی در جامعه نباشیم

تبعیض آموزشی

شما حتما می دانید که قبلا مدارسی با نام نمونه مردمی وجود داشتند که با آزمون ورودی دانش آموز می پذیرفتند و این مدارس بهترین امکانات را داشتند مثل مدارس استعداد های درخشان حالا شما این مدارس را در نظر بگیرید در یک طرف .شما احتمالا به مناطق محروم شهرتان یا به اصطلاح پایین شهر رفته اید و حتما می دانیدتقریبا اکثر مدارس آنجا از امکانات اولیه هم محرومند که با این حساب وضع مدارس روستا ها مشخص است با این شرایط آیا در آزمون سراسری همه با امکانات یکسان شرکت می کنند ؟مسلما نه . یعنی ممکن است کسانی در مناطق محروم باشند که توانایی تحصیلات در بهترین دانشگاه ها را داشته باشند اما به دلیل نداشتن امکانات از رسیدن به این حق قانونی خود محروم می شوند جالب است که بعضی مسوولان این طور توجیه می کنند که باید برای استعدادها دولت هزینه کند من هم با این حرف موافقم اما در صورتی که و به شرطی که تمام استعداد ها شناخته و کشف شوند در غیر این صورت که اسم این کار تبعیض آموزشی است نه پرورش استعدادها در قانون اساسی هم بر فراهم کردن شرایط آموزشی یکسان برای همه تاکید شده است

غریبه

غریبه ، خسته ای ، خاموش و سردی
شبی تلخ و عبوسی ، مثل دردی
منو با خودت ببر ، یک روز از اینجا
غریبه ، ‌اگه فراموشم نکردی
غریبه آی غریبه آی غریبه
ببین دنیا پر از رنج و فریبه
غریبه آی غریبه آی غریبه
دلم تنگه ، غریبه آی غریبه

غریبه زندگی بی تو حرومه
کتاب خاطراتم نا تمومه
تنم سرد و دلم آشفته بی تو
نمیدونم که خوشبختی کدومه
غریبه مسکنت دشت کویره
آخه دلم داره اینجا میمیره
انگاری غافلی از این دل من
یه روزی میام میبینی خیلی دیره
غریبه آی غریبه آی غریبه
ببین دنیا پر از رنج و فریبه
غریبه آی غریبه آی غریبه
دلم تنگه ، دلم تنگه غریبه

حبیبه نیک سیرت

کبوتر

سمون بغضشو خالی می‌کنه
آدمو حالی به حالی می‌کنه
کوچه‌ها رنگ زمستون میگیرن
شیشه‌ها بخار و بارون میگیرن
آدما چتراشونو وامیکنن
گریه ابرو تماشا میکنن
نمی‌خوان مثل درختا تر بشن
از دل قطره‌ها با خبر بشن
نمی‌خوان بی‌هوا خیس آب بشن
(زیر بارون بمونن خراب بشن)
اما تو چترتو بستی کبوتر
زیر بارونا نشستی کبوتر
رفتی و سنگا شکستن بالتو
(اومدی هیچکی نپرسید حالتو)2
بعضی‌ها دشمنای خونی شدن
بعضی‌ها غول بیابونی شدن
بعضی‌ها میگن که بارون کدومه
بوی نم شرشر ناودون کدومه
دیدی آسمون خراب شد سر ما
غصه شد وصله بال و پر ما
حالا تو سایه نشینی مثل من...مثل من...
حالا تو سایه نشینی مثل من
خوابهای ابری می‌بینی مثل من
چقدر اینجا می‌خوری خون جگر
کبوتر عصاتو بنداز و بپر
کبوتر عصاتو بنداز و بپر
عبدالجبار کاکایی

گرفتار عشق


مدتی هست گرفتـــــــــــار نگاهی شده ام
داده ام دل،عاشــــــق چشم سیاهی شده ام
مدتی هست دلــــم خالی از آرامش خواب
مدتی هست کــــه بی تاب صدایی شده ام
مدتــی هست دلــــم در طــپشی می سوزد
مثل یک برگ پر از خواب رهایی شده ام
شب من پر شده از خواب شروعی شیرین
کفــــــــترم آری و چندیست هوایی شده ام
حس خوبیست کنـــــــــار تو سرودن از تو
عاشق شاعری و کــــــــهنه سرائی شده ام
دستی از گوشـــــۀ هستی نسخه ام را پیچید
مثــــل آن است که درمان به دوایی شده ام
ساز چشمـــــــــــان تو آواز مرا کامل کرد
صـــــاحب چشم تو و شور و نوائی شده ام

خاطره

خاطره هر جا که میری
به یاد من باش
اونور دنیا که میری
به یاد من باش
کنار هر شقایقی
هر جا که دیدی که عاشقی
به یاد من باش
به یادمن باش
به یاد من باش
هر جا صدایی خسته بود
هر جا دلی شکسته بود
هر جا لب جاده کسی
به انتظار نشسته بود
هرجا کسی نفس نداشت
مهلت پیش و پس نداشت
هر جا دیدی پرنده ای
لونه به جز قفس نداشت
به یاد من به یادمن
به یاد من باش
خاطره هر جا که میری
به یاد من باش
اونور دنیا که میری
به یاد من باش
کنار هر شقایقی
هر جا دیدی که عاشقی
به یاد من باش
به یادمن باش
به یاد من باش

گفتی بمان

گفتی بمان میخواستم اما نمی شد
گفتی بخوان میخواستم یا بغض می آمد سراغم یا نمی شد
می خواستم ناگفته هایم را بگویم اما نمی شد
گفتم که می ترسم ز سحر نگاهت گفتا نترس ای خوب من اما نمی شد
گفتی که تا فردا خداحافظ ولی آه آن شب نمی دانم چرا سحر نمی شد